زندگی با یک خودشیفته، چگونه با او برخورد کنم؟
احتمالا همه ما یک نفر را میشناسیم که خودر را خیلی قبول دارد و دیگران را دست پایین فرض میکند و حقی برای اطرافیان خود قائل نیست. چنین شخصی به نظر آدم وحشتناک و غیرقابل تحملی میرسد. زندگی کردن با یه شخص خودشیفته میتواند بهشدت ناامید کننده باشد.
در مقاله قبلی راجع به اختلال شخصیت خودشیفته و راهکارهای درمانی صحبت کردیم. در این مقاله قصد داریم چند تکنیک رفتاری در مواجهه با چنین افرادی را به اطرافیان فرد خودشیفته آموزش دهیم. اختلال شخصیت خودشیفته، یکی از انواع اختلالات شخصیت است.
میتوان گفت همه انسانها درصدی خودشیفته هستند، اما آنچه از آن به عنوان اختلال شخصیتی خودشیفتگی نام میبرند، به مواردی گفته میشود که درصد خودشیفتگی بیش از حد معمول باشد.
علائم فرد خودشیفته
- شخص خودشیفته خود را استثنایی و منحصر به فرد می داند. مثلا: نام او، بهترین اسم است، زمان تولدش بهترین، شهر یا محلهء تولد ش جایگاه خاص تاریخی دارد و ۵۰۰ سال قبل فرد مهمی در آنجا متولد شده است.
- توقع دارد دیگران او را استثنایی بدانند، ورودش به مهمانی باید کاملا محسوس باشد.
- فکر می کنند همیشه حق با آنهاست. دیگران باید نظر آنها را در مورد رنگها و طعمها بپذیرند و باید به حقانیت او اعتراف کنند.
- علاقه عجیبی دارند که مورد ستایش و پرستش قرار گیرند. تملق و چاپلوسی (حتی دروغ و زشتش) را دوست دارد.
- معتقد است که باید با افراد مهم و معروف در ارتباط باشد. از خانه ای که نزدیک خانه افراد مهمی بوده صحبت می کند. داشتن رابطه با افراد مهم برایش بزرگی می آورد، و برعکس. اگر ناچار به رابطه با افراد سطح پایین جامعه داشته باشد، آنرا مخفی می کند.
- انتظار دارد همه قدر او را بدانند و از کاری که کرده تعریف کنند و همه از آن با خبر باشند. اگر مادر یا پدر بوده، فرزندان باید از خوبی های او بگویند.
- برای همه چیز توضیح و توجیه دارد. توان این را دارد که با وجود اینکه کاری بد و غلط کرده، آن را آنقدر بپیچاند که به نوعی خوب جلوه دهد.
- سعی دارد که همیشه جالب و جذاب باشند. جذابیت در آرایش، بیان خود، برخوردشان، کاربرد لغات و کلماتشان میشود دید.
- ترس عجیبی از عادی دیدن و معمولی بودن خود دارند. از انسانهای عادی و معمولی بدشان می آید.
- چیزهای ناقص و ناکامل را بد و غلط می دانند. اعتقاد دارند: یا مهمانی نده، یا جوری بده که زبانزد همه شود. نباید کاری کرد، مگر اینکه بهترین باشد. نوعی کمال پرستی دارند. نسبت به بعضی کارها وسواس شدیدی پیدا می کنند و وقت و نیروی شدیدی صرف آن می کنند.
- در مورد موفقیتهای داشته و نداشته خود بسیار اغراق میکنند. چنین و چنان بودهاند و در بین دوستان چنین جایگاهی داشتهاند و ….
اگر قادر نیستید که فرد خود شیفته را از زندگیتان حذف کنید، بهتر است یاد بگیرید چطور با چنین شخصیتی رفتار کنید. با انجام دادن مهارتهای زیر هم اعتماد به نفس شما را تقویت خواهد شد و هم سلامت روان خود راحفظ خواهید کرد.
مطلب مفید: سندروم استکهلم چیست؟ علائم، علت انواع و درمان سندرم استکهلم
نکته جالب توجه
افراد خودشیفته در عین حال هم میتواند هم جذاب و هم ترسناک باشد. چرا که معمولا چنین افرادی، در ظاهر شخصیتی موجه دارند، اغلب همه چیز را میدانند، تقریبا کم اشتباه میکنند. ولی متاسفانه این همیشه فرد مقابل اوست که خواستههایش را نادیده میگیرد و مطیع میشود. و البته این خطر وجود دارد که جذابیتهای ظاهری فرد خودشیفته در دوران آشنایی سبب کشش سمت مقابل و تمایل به ازدواج شود.
مهارت های رفتاری با فرد خودشیفته
یاد بگیرید که چه چیزی قابل مذاکره هست و چه چیزهایی نیست
او خیلی بیپروا خرج می کنه. چرا؟ چون هر چیز دلش بگه رو میخواد و هیچ راهی هم نیست! او نمیخواهد با قوانین “احمقانه” شما محدود شود. و میگه فقط یه بار زندگی میکنه، پس چرا خود را محدود کند؟ و این شما هستید که باید با او هماهنگ باشید، او از خواسته اش کوتاه نخواهد آمد. در چنین شرایطی، بهتر است بدانید چه موضوعاتی را تا چه حدی میتوانید تحمل کنید.
البته این به این معنی نیست که او دقیق مطابق خواسته شما رفتار کند، در عین حال به این معنی نیست که از قدرت نفوذ خود برای جلوگیری از بیرون آمدن الگوها استفاده نکنید. شما ممکن استبعضی از رفتارها را دوست نداشته باشید اما اگر که رخ دهند مسئله بزرگی نیست. اما در برخی موارد موضوع متفاوت است و شما به هیچ عنوان نمی توانید آن رفتار خاص را تحمل کنید. حتما در فرصتی مناسب برای تعیین حدود و مرزهای این دونوع رفتار بصورت شفاف با یکدیگر صحبت کنید.
بدانید چه زمانی در معرض انفجار قرار دارید
وقتی همسر خودشیفته شما چیزی میگوید، بعدا گفتن آن را انکار میکند و یا ادعا میکند که چیز دیگری گفتهاست، ممکن است شما به عقل خودتون شک کنید!
من دیوونه ام؟ اینجا چه خبره؟
فرد خودشیفته ممکن است اینگونه رفتارها را انجام دهد تا شما تعادل خود را از دست بدهید.
خواب دیدم؟ خل و چله؟ من دیوونهام؟
به احتمال زیاد، او تنها به نیازش به صورت لحظهای پاسخ میدهد و آنچه را که قبلا گفته بود فراموش میکند.
آگاهی قبلی از اینگونه موارد، به حفظ خونسردی شما هنگام وقوع کمک میکند تا کمتر اذیت شوید.
انکار طغیانهای هیجانی او را تحمل نکنید
گاهی اوقات شما از دست یکدیگر ناراحت میشوید و نیاز دارید که مدتی جریان پیش آمده را رها کنید. اما اینکه چگونه میتوان از سر مسائل رد شد، بسیار مهم است. اگر با تحقیر و بیاحترامی با شما صحبت میشود، این کار را تحمل نکنید. نحوه برخورد با مساله را قبل از وقوع مشخص کنید. از قبل شفاف سازی کنید که با انکار رفتارهای زشتش کنار نخواهید آمد.
مهارت مذاکره را بیاموزید
فقط به دلیل اینکه خودشیفته چیزی را می خواهند به این معنی نیست که او حتما باید آن را بدست آورد. فقط به این دلیل که خود را با زور ابراز میکند، به این معنی نیست که باید از خواسته اش پیروی کنید. شما باید بدانید که چقدر قدرت دارید، از آن چگونه و چطور استفاده کنید و قدرت خود را در مذاکره عملی کنید.
مهارت های مذاکره مخصوصا با افراد دشوار را یاد بگیرید. این مهارت به بسیاری از زمینه های زندگی امروز و آینده شما کمک خواهد کرد.
کتابهای خودیاری بسیار زیاد و مفیدی در زمینه مهارت های گفتگو وجود دارد. همچنین متخصصان و مشاوران روانشناس، منبع قابل اعتمادی برای یادگیری مهارت های زندگی از جمله مهارت های ارتباطی هستند.
اعتماد به نفس خود را تقویت کنید.
از کمبود عزت نفس خود شگفت زده نشوید! زیرا همسر خودشیفته شما فقط فکر برآورده کردن نیازهای خود است نه شما.
این بدان معنا نیست که شما مشکل دارید. فقط به این معنی است که شما به اندازه کافی تقویت کننده مثبت برای دستاورهایتان نمی گیرید و از جانب او بخاطر موفقیت هایتان تشویق نمیشوید. بنابراین، با خودتان مهربان باشید. وقت بیشتری را با افرادی بگذرانید که موفقیت های شما را تصدیق میکن
.درگیر فعالیت های گروهی موردعلاقهتان باشید که عزت نفس شما را تقویت می کند
رازنگهدار نباشید (همه چیز را درون خودتان نریزید)
خودتان را منزوی نکنید. شاید صادقانه بودن با دیگران و توضیح در مورد چگونگی رفتار خودشیفته همسرتان سخت باشد. ممکن است خجالت بکشید، خصوصا اگر مدتهاست که رفتار او را از دیگران مخفی کرده اید. با این وجود، ببینید آیا می توانید به یک دوست یا عضو قابل اعتماد خانواده در مورد توضیح آنچه برای شما بسیار ناامید کننده بوده است اعتماد کنید؟
در جستجوی کمکهای حرفه ای باشید که می تواند در تقویت مهارت های مقابلهای و تقویت تصمیم خود به شما کمک کند. زندگی با فرد خودشیفته آسان نیست.
بپذیرید که شما نمی توانید چهره اصلی شخصیت دیگری در او ایجاد کنید. اگر واقعا تحمل رفتارش را ندارید، جدایی را در نظر بگیرید. اما اگر می خواهید در کنار هم باشید، تمام تلاش خود را بکار بگیرید تا این استراتژی ها عملی شوند.
همانطور که این راه حلها را انجام می دهید، مدت زیادی نخواهد گذشت که متوجه میشوید احساس بهتری دارید.
خوانندگان محترم چنانچه شما هم تجربه برخورد با افراد خودشیفته را داشتید، لطفا تجربه های خود و راهکارهای مقابله ای که اتخاذ کردید را در قسمت نظرات با ما درمیان بگذارید. و اگر سوالی در این زمینه دارید، مطرح کنید تا در اسرع وقت پاسخگو باشیم.
پزشک خوب، سامانه آنلاین رزرو اینترنتی نوبت از روانشناسان و روانپزشکان و سایر تخصص های پزشکی است که به شما کمک میکند بهترین متخصصان را در کوتاه ترین زمان و در نزدیکی محل زندگی خود پیدا کرده و وقت خود را به صورت “آنلاین” رزرو نمایید.
پرسش و پاسخ
با سلام خدمت دکتر محترم و تشکر از مطالب مفیدتان فقط میخواستم خدمتتون عرض کنم لطفا راهکارهای بیشتر و عملی تری ارائه بدید و به روان درمانگر با زوج دروانگر حواله ندید جون خود شما بهتر از هرکسی میدونید که یک فرد خودشبفته را به هیچ وجه نمیشه پیش یک درمانگر برد چون یک خود شیفته هرگز قبول نمیکنه که مشکلی وجود داره که نیاز به راهنمایی و درمان دارد با تشکر
۱۱سال هست ازدواج کردم.تازگیهافهمیدم همسرم خودشیفته هست.
یادم نمیاددرطی این دوران،ازمن عذرخواهی کرده باشه.
حس همدلی نداره.گواهینامه گرفتم،ارشددانشگاه تهران قبول شدم،انتقالی ام درست شد(معلم هستم)…باکلمات بسیارکوتاه وسطحی ردشدوبامن خوشحالی نکرد.
اصلاانتقادپذیرنیست.یه بارمادرم پیش مادرش یه مسئله ای رومطرح کردوبه گوشش رسیدازاین اتفاق این قدرناراحت شدوبامادرم تلفنی به تندی صحبت کردوگفت.؛الان پسرتومیکشم وخودمومیکشم.
خانمم اوایل محجبه بود…هربار به خاطر زمین ارثی دعوایی پدرم که به عللی حل نشده بوده هربارحجابش ازحالت قبل بدترمیشدالانم به پوشش اهمیت نمیده درحالیکه این مسئله خط قرمزمنه.
همیشه متهم هستم به عدم توجه کافی…درحالی که من باهاش وقت میزارم حرف میزم به حرفاش گوش میدم.
نسبت دادن عدم درک به اعضای خانوادم تقریباهمسرم باانها سردهست.
به ظاهرش خیلی اهمیت میده،وقتی سرکارنره،سرش فقط توگوشی هست وبادوستاش چت میکنه.
خیلی زودرنج هست وهمیشه میگه تومیخواهی منوتغییربدی.هیچ وقت خودشو مقصرنمیدونه…تقصیروکوتاهی همیشه مال دیگران هست.
خیلی هیجانی هست…سقوط آزادرفت.،کاراته رفت،سیگارکشید،کوتاهی مورفت..مدیتیش رفت..استقامت اصلانداره ودریک کاربندنمیشه..میگه یه هنربایدیادبگیرم وبع مدتی ترک میکنه.
باهرکی میشینه نظراوناروبه من میگه.
توخیلی ازچیزهانظرنداره فقط دهن بین هست،توکارهای خونه ،رفتن به بیرون،مسافرت واتفاقات روزمره حتی اشپزی نظری نداره وازمن مشورت میگیره.
من۳۵ساله بایه آدم متکبروخودشیفته زندگی میکنم خودمم دچاربیماری روانی شدم ودارو مصرف میکنم بچه هام افسرده ن ودارو مصرف میکنن شوهرم دکتر ومشاورو قبول نداره به من میگه درخواست طلاق بده که حق وحقوقم رو نخواد بده واقعا کم آوردم بارها به خودکشی فکر کردم ولی بخاطر بچه هام منصرف شدم آیا هیچ مرجعی نیس که به امثال من کمک کنه؟؟؟
خیلی مطلب مفید را در میان گذاشتید.
من تقریب دوازده سال از ازدواج ام با شوهرم شده . وی شخص خیلی خود خواه ،خود شیفته ،کنترول گرا و بی احساس است. سالهای اول من در باره شخصیت اش معلومات زیاد نداشتم اما سال به سال دریافتم که خیلی خود شیفته و خودپسند است. همیشه فکر میکند حق با اوست و هیچ گاهی بخاطر اشتباهات اش معذرت خواهی نکرده . در بیرون از خانه و اجتماع شخص خیلی خوش برخورد و مهربان معلوم میشود اما به من اصلا ارزش قایل نیست و اصلا حس همدردی و احساس مهربانی ندارد.
در این دوازده سال حتی یکبار هم مرا با نامم صدا نکرده و هر وقتی مورد برای گفتن داشته هی گفته و موضوع را مطرح کرده . من خیلی دوست دارم همراهم بخندد و گفتگو کند اما با اقارب نزدیک خود ساعت ها قصه میکند و میخندد.
من زن تحصیل کرده و خودکفا استم و همیشه ازش حمایت میکنم و برعکس وی خیلی با عاطفه و دلسوز استم. همیشه بخشش و معذرت خواهی از طرف من بوده اما در این اواخر خیلی خسته شدم چون از لحاظ روحی و روانی خیلی متاثر شدیم. شوهرم از من هیچ وقت تقدیر و تحسین نکرده فقط انتقاد و سر زنش میکند تا من احساس بدی نسبت به خودم داشته باشم. خوش ندارد من با دوستیهایم رفت و آمد داشته باشم اما باوجود این هم من برنامه های خود را همیشه دارم تا افکار منفی ازم دور باشند. حالی صاحب دو دختر استم حتی اونها متوجه رفتار اش شدند و بسا برش میگویند تو باید مادرم ام را دوست داشته باشی و ارزش قایل شوی.
من ی خاستگار دارم که مشاوره گفت خودشیفتس. کنترل گر و خیلی از خودش تعریف میکنه ولی قسمت بدتر قضیش اینه که خواسته هاشو تحمیل میکه نمیدونم چکار کنم
تشکر از مطلب مهم و راهگشاتون واینکه نظرات کاربران رو باز گذاشتید.
من هم بعداز ۲۴سال زندگی طاقت فرسا وپراز درد ورنج، بایک خودشیفته،موفق به طلاق گرفتن شدم.
واقعا ازدواج افراد دارای اختلالات شخصیت، صددرصداشتباه هست.
سلام منم ۷ساله ازدواج کردم الان متوجه شدم که شوهرم خودشیفته هستش، دیکتاتور، حق به جانب همیشه،مغرور، بددهن،عصبی، دست به بزن و……. ۲تا بچه دارم، نمیدونم باید چکار کنم، واقعا توش موندم
موارد مطرح شده می تواند نماد های رفتاری و نتایج آسیب هایی باشد که در دوران کودکی و نوجوانی تجربه داشته و گاه نیز می تواند نشات گرفته از تجارب اجتماعی ناسالم باشد. همچنین بررسی رفتارهای ایجاد کننده و یا تحریک کننده از جانب شما نیز باید مورد تحلیل قرار گیرد. لذا در وهله اول پیشنهاد می شود وارد درگیری کلامی با وی نشوید و موارد و مباحث را به بحث و جدل نکشانید و نیز در وهله دوم جهت درمان و بررسی بیشترمسئله، حتما به روانشناس و زوج درمانگر حاذق مراجعه نمایید.
با سلام مقاله عالی بود.روانپزشک به منم گفته شوهرت خودشیفته س و ۲۲ سال سوختم و ساختم به خاطر بچه هام ولی دلم می خواد بدونم بهترین زمان جدایی کی هست ؟؟چون در هیییییییییچ چیزی تفاهم نداریم حتی در امور زناشویی اگر بر سر هر مساله ای اختلاف نظر پیدا کنه با من سریعا قطع رابطه ی زناشویی می کنه اوایل همراه با قهر و ترک خونه بعدها که دید تو دید فامیل خییییییلی براش زشته ترجیح داد فقط قهر نکنه و منزل را ترک نکنه ولی قطع رابطه ی زناشویی را درمان خودشیفتگی خودش میدونه حتی اگه ماه ها طول بکشه !!!
با توجه مورد مطرح شده و نشانگان رفتاری رابطه، مهارت توانایی حل مسئله میبایست مورد توجه قرار گیرد و سپس اولویتها و ارزشهای فردی و زندگی مشترک باید مجدد تنظیم و قوانین و قواعد زندگی وضع گردد. هر یک از تکنیکهای مطرح شده می بایست توسط زوج درمانگری حاذق آموزش داده شود. همچنین پیشنهاد میشود لیستی از مباحثی که وی را عصبانی و هیجانی می کند را تهیه و به درمانگر ارائه دهید.
سلام به همگی
واقعا زندگی در کنار همچین آدم هایی از افتادن در جهنم خدا هم بدتره متاسفانه ما قربانی ندانستن هستیم کاش قبل از این سیاه بختی در مورد این جور آدم ها اطلاعی داشتم همسر من تمام خصوصیات یک نارسیس رو بدون کم و کاست داره راستش نه پشتوانه ای دارم که ازش جدا بشم نه تحمل دارم ادامه بدم تازگی ها حس میکنم خودمم آدم دیگه ای شدم و خیلی عصبی و پرخاشگر شدم منی که به یک آدم آروم تو فامیل معروف بودم به معنای واقعی کلمه به خاطر یک اشتباه و ندانم کاری زندگی رو باختم
و هر روز افسوس می خورم پانزده ساله ازدواج کردم و تازگی ها متوجه شدم با یک روانی ازدواج کردم و یه پسر دارم که هر روز خودمو سرزنش میکنم که چرا با به دنیا اوردنش باعث شدم اونم توی این جهنم با من بسوزه از دست کسی کاری بر نمیاد چون من توی خونه ی این دیکتاتور زندانی ام نمی زاره با کسی رابطه داشته باشم همه از ما فراری ان…
هیچ کدومتون به اندازه من بدبخت نیستید خدا رو شکر کنید که جای من نیستید …
واسم دعا کنید وقتی واسه خودتون دعا میکنید
چقدمنو شماشبیه همیم، یه لحظه فکرکردم یکی اینارو اززبون من نوشته، خط به خط شرایطتتون رو من هم دارم
در وهله اول سلامت روانی خودتان بسیار با اهمیت است. پیشنهاد میشود الگوهای رفتاری سالم را وارد زندگی فردی خودتان کنید همچون ورزش کردن، گوش دادن به آهنگ مورد علاقه، تغذیه مناسب، مطالعه نمودن و انجام اموراتی که سطح اعتماد به نفس و عزت نفس شما را حفظ و یا بالا می آورد. سپس از انجام هر گونه برخورد و درگیری کلامی و فیزیکی با همسرتان پرهیز نموده و در قدم بعدی باید همسرتان و نیز رابطه تان توسط زوج درمانگر مورد بررسی و مطالعه بیشتر قرار گیرد تا راهکارهای لازم ارائه شود.
بعد ۱۳سال زندگی مشترک و باوجود ۳ تا بچه به بن بست رسیدم تحقیر توهین دست بزن دروغ خیانت بی توجهی ……….ایکاش زودتر این مطالب رو میخوندم همیشه فکر میکردم که من مقصرم و خودم رو تغییر میدادم اما الان میفهمم که خیلی از اهدافم و خودم دور شدم اونم بخاطر شخصی که اصلا اصلاح نمیشه و تغییر ناپذیر الان موندم که چکار کنم نه راه پس دارم نه راه پیش
مد نظر داشته باشید که میزان سلامت روانی شما نقش مهمی در بهبود اوضاع خواهد داشت لذا پیشنهاد میشود با توجه به اینکه ۳ عزیز متاثر از رفتار شما خواهند بود در وهله اول کیفیت زندگی روانی خود را حفظ و یا ارتقا داده ( با انجام اموراتی که بدان علاقه دارید و در شما حس خوب بوجود می آورد ) سپس مد نظر داشته باشید که بحث کردن با همسر هیچ نتیجه ای نخواهد داشت و شما نیاز دارید کم کم این باور را در ایشان ایجاد کنید که برای حل مشکلات می بایست به زوج درمانگر و یا روانشناس مراجعه نمایید.
دقیقاً من هم هشت سال است که با زنم با این شرایط سخت زندگی میکنم و الان حامله است. تنها چیزی که میدونم این موضوع ریشه در کودکی و رفتار پدر مادر داره ، پدر مادر هایی که بشدت به بچه سخت میگیرند و وضعیت روحی بچه براشون مهم نیست . این یعنی خود پدر یا مادر هم یک خودشیفته بودند. من اینجوری حس میکنم که این داستان نسل به نسل ادامه پیدا میکنه.و الان تنها چیزی که برام مهمه اینه که اجازه ندم بچه من هم یک خودشیفته بشه که شاید بتواند یک زندگی سالم با عشق و آرامش را تجربه کنه بر عکس من.
ای کاش زودتر متوجه این داستان میشدم.
الگوهای رفتاری سخت گیرانه، عدم توجه به علائق و نظرات کودک و نوجوان، انتظارات زیاد و بی دلیل و بعضا زور مابانه و …. همه و همه رفتار و شیوه های تربیت پذیری غلطی است که توسط والدین در کودکان و نوجوانان ( خواسته و ناخواسته ) ایجاد و متاسفانه درونی می شود. پیشنهاد می شود در این مسیر از روانشناسی حاذق کمک دریافت کنید و نیز برای بهبود رفتار پارتنر خود با زوج درمانگر مشورت نمایید.
سلام جانا سخن از زبان می گویی
متشکرم که آنچه انسان را بشدت رنج میدهد را عنوان کردید حیف که گاهی جز تحمل و تحمل راهی نیست و اینقدر حجم این روحیه های مخرب سنگین است که چهره هم خبر خواهد داد از سر درون و اگر مخصوصا خانمها استقلال مالی ، و امنیت روانی و پشتوانه ی عاطفی نداشته باشند باید در سوختن و ساختن محکوم به فنا شوند.
شاخصه های سلامت روانی را در خود ایجاد ، حفظ و یا ارتقا داده و توانمندی های فردی خود را دنبال کنید. یقینا در این مسیر با ناملایماتی روبرو خواهید شد اما با برنامه ریزی میان مدت و دستیابی به یکسری از اهداف، میتوان انتظار داشت در آینده زندگی راحت و بهتری را تجربه کنید
خوب بود ممنون . شوهرم همه چیز را برای خودش میخواهد حتی از عشقم سواستفاده میکند به خودم آمدم دیدم با مهارت آزم بیگاری میکشد .نمیخواهم جدا شوم اما میخواهم سو استفاده را از او بگیرم و برعکس اورا مطیع خود کنم . تا جبران اینهمه زرنگیش را کنم. لطفاً راهنماییم کنید
رفتار همسرتان و نیز تصمیم خودتان بر اساس الگوهای صحیح زندگی مشترک نیست و متاسفانه از الگوهای رفتاری ناپخته ای تبعیت میکنید. پیشنهاد میشود زوجین جهت درمان رابطه به روانشناسی حاذق و یا زوج درمانگری ماهر مراجعه نمایند.
همسر من بسیار خودخواه، قدر نشناس و دیکتاتور هست. هیچ حقی برای دیگران قایل نیست و همیشه حق به جانب هست. ما ۲۳ سال هست که ازدواج کردیم ولی حتی یک بار هم من از ایشان عذر خواهی ندیدم و همش من بودم که به خاطر بچه ها کوتاه اومدم. اینقدر قهرهای طولانی میکنه(در حد ماه و سال) و برای خودش افتخار میدونه که من واقعا متاسف میشم از این همه فکر مریض که تاثیر جو ایجاد شده روی بچه ها اصلا براش دغدغه نیست. فقط مهم این هست که از حرف خودش کوتاه نیاد. کلا دیوانه شده ام از دستش. هیچ چیزی براش مهم نیست.
یقینا موارد مطرح شده نیاز به بررسی عمیق تر و مصاحبه روانی خواهد داشت و پیشنهاد می شود ضمن حفظ سطح عزت نفس خود، به درمانگری حاذق در این زمینه مراجعه نمایید.
سلام از مطلب خوبتون سپاس
شاید باورتون نشه اما خانوم بنده تو ۹سال زندگی مشترک فقط و فقط یکبار بمن گفت ببخشید
اونم چون خواهر مادر منو فوش داد و نفرین کرد
بعدش آروم شد گفت ببخشید
الان هم ماندم چه کنم
با توجه به موارد بیان شده باید مد نظر داشته باشید صرف بیان عذرخواهی کمکی به روابط شما نخواهد کرد و بیشتر از همه پذیرش واقعی اشتباه و عدم تکرار آن و انجام رفتارهایی در راستای پذیرش اشتباه مهمتر است. حتما از تکنیک ” میز” استفاده نموده و سعی کنید قبل از بیان هر چیزی و انجام هر کاری با مشورت و نظر خواهی از هم ، امورات زندگی را مدیریت نمایید. مد نظر داشته باشید افراد پرخاشگر امروزی ، کودکان آسیب دیده دیروزهستند و بهتر است بدور از رفتارهای هیجانی با آنها صحبت و مشورت نماییم.
سلام به نظرم سیاست رفتاری یک خانم مانع جدایی خواهدشدباتوکل به خداوتلاش میشه بایک مردخودشیفته زندگی کرد
اینقدر قاطع نظر ندین، باید در شرایطش قرار بگیرین تا متوجه بشین زندگی با یه خودشیفته چقدر طاقت فرساست
نظر شخصی شما بسیار عالی و محترم است اما بهتر است با یادگیری مهارتهای زندگی و مهارتهای اجتماعی ، زندگی مشترک را بر اساس اصولی علمی تدوین و پیش برد و یقینا داشتن توکل سهم عمده ای در حفظ امید و حفظ عزت نفس خواهد داشت.
واقعا داشتم به عقل خودم شک میکردم .تا مطالب شما را خوندم .دقیقا خانم بنده را گذاشته اید روبرویتان و از او نوشته اید ..واقعا با این موجود حقیر زندگی کردن صبر ایوب و قدرت بینظیر و خود کنترلی اعجاب اور و … هزار چیز دیگر میخاهد . با این که مرد هستم هر روز آرزوی مرگ خودم یا او را میکنم واقعا سخته… خود خواهی وصف نا پذیر که آنها را به شما نسبت میده واقعا عجیبه در یک فرد…امیدوارم خداوند به تمام کسانی که اینجور شخصیتی در زندگی دارند کمک کنه خیلی سخته این حجم از بی همه چیز بودن یک فرد را تحمل کردن
من هم دقیقا احساس شما را دارم. بینهایت سخته ولی متاسفانه به خاطر بچه هایم مجبورم تحمل کنم.
یقینا نیاز هست با زوج درمانگv و یا روانشناسی حاذق در این خصوص مشورت تا با انجام مصاحبه روانی با شما و همسر محترمتان ، راهکارهای لازم در خصوص بهبود روابط و استانداردهای زندگی ارائه شود.
سلام و عرض ادب خدمت جناب دکتر عزیز آقای دکتر علیرغم اینکه به حرفه شما خیلی ارزش قایل هستم و فرمایشات شما را ۱۰۰% قبول دارم ولی جناب دکتر عزیز فکر میکنید بردن یک خود شیفته نزد دکتر روانشناس یا صحبت کردن و متقاعد سازی یک خود شیفته به این آسانی است !!!!!افرادی که با چنین اشخاصی زندگی کرده اند میتوانند به این حرف من گواهی دهند که ۷ خوان رستم باید رفت تا بشود یک خود شیفته را به نزد روان درمانگر برد .من به شخصه دارم به این یقین میرسم که افراد خودشیفته تا زمانی که طرف مقابل خود را به تیمارستان نفرستند آسوده نمیشوند یا آنها را وادار به خود کشی نکنند دست بردار نیستند یک خود شیفته دقیقا مثل یه گربه عمل میکنه از هر کجا بندازیش رو چهار دست و پا میافته و همیشه برنده میدانه و طرف مقابل رو تا سرحد جنون میچزونه حتی بچه های خودشو هم علیرغم اینکه اونا رو دست داره اونقدر اذیت میکنه که بچه ها در سن نوجوانی چنان اختلالات روانی پیدا میکنند که نه شبها میتونن خوب بخوابند و عموما کتار بچه های این خودشیفته ها ناخن جویدنه و پرخاشگر میشوند چون بجز فحش و تحقیر از طرف پدر یا مادر خود شیفته چیزی نمیشنوند .فقط میتونم بگم خدا به داد افرادی برسه که با این افراد خود شیفته بعنوان فرزند یا همسر و شریک زندگی دارن زیر یک سقف زندگی میکنند من به شخصه خیلی آدم صبوری هستم ولی باور بفرمایید مدتی هست که دیگه به آخر خط رسیده ام و تنها چیزی که منو تا بحال از جدایی نگه داشته آینده بچه ها بوده ولی الان که بچه ها به سن نوجوانی رسیده اند و میبینم که چگونه بچه ها را تحقیر و سرزنش میکند که پسر بزرگم به سرخودش میکوبه و از دست مامانش کم میمونه سرش رو به دیوار بکوبه به این یقین میرسم که حتما باید اینجور انسانها رو تنها گذاشت تا بعداز جدایی قدر روزهای با هم بودن را بدانند .
سلام . همسرم خود شیفتگی بالایی دارد . ودر طی ۱۴ سال زندگی مشترک واقعا مورد ستم قرار گرفتم . بخدا خجالت میکشم که باهم به مهمانی بریم . چون یا اونجا باعث آزار دیگران میشه یا وقتی بیایم منزل تا ماهها در مورد مسائل شب میهمانی اذیتم میکنه . زیاد فحاشی میکنه واصلا در قید خرید روز مره ی زندگی نیست . و باید ساعت بعد از اینهمه فحاشی بی تفاوت به رفتارم ادامه بدهم چیزی به اسم قهر را نمی پذیرد . یک شب با امنیت نمیتوانم صبح کنم . خودم معلم هستم و او تحصیلاتی ندارد . فرزند هم ندارم . هر روز تهدید میکنه و در مورد طلاق حرف میزنه .
خواهش میکنم راهنماییم کنید
با توجه به موارد گفته شده ، الگوهای رفتاری ناسالم در روابط تان وجود دارد که می بایست در ابتدا مورد بررسی قرار گیرد و سپس میتوان به شاخص خودشیفتگی پرداخت و لایه های زیرین آن. پیشنهاد میشود به روانشناس و زوج درمانگری حاذق مراجعه نمایید.
پارتنر من همیشه درباره خودش و تواناییهایش اغراق میکنه، البته ایشون وجهه اجتماعی خوبی داره اما درباره اون هم زیادی اغراق میکنه، توان همدلی در سختی و بیماری نداره، اصلا نمیتونه صمیمی بشه، همه رو پایین تر از خودش و اجدادش میبینه، هنجارشکنه یعنی در جایی که باید مثلا ماسک استفاده کنه اون تنها کسیه که اینکارو نمیکنه، مثلا وقتی میخواد پیام صبح بخیر بفرسته گاهی به یه عکس از خودش بدون هیچ حرفی اکتفا میکنه، همیشه طرف مقابل مقصره، اهل تشکر و عذرخواهی نیست هرگز. اینروزها دارم به جدایی فکر میکنم
موارد مطرح شده میتواند نشات گرفته از الگوهای تربیتی ناسالم باشد و یقینا نیاز به بررسی در خصوص دوران کودکی و نوجوانی و تجربیات آن دوران و نیز تجربیات دوران بزرگسالی است. لذا پیشنهاد می شود تا قبل از مراجعه به روانشناس، از درگیری کلامی پرهیز نمایید تا با مشورت با متخصص روانشناس ، این الگوهای غلط شناسایی و مرتفع گردند.
با سلام همسر من هم دقیقا همین گونه هست ومن را به ستوه آورده ،که می خواستم ازش جدا بشم ولی حالا که این مطالب رو خوندم با شخصیتش بیشتر وبهتر آشنا شدم،وفهمیدم که این شخصیته اینه ودرست بشو نیست الان من ۲۶ ساله که با ایشون زندگی می کنم هر روز ِ روز جر وبحث داشتیم ومنو مدام تحقیر وسرزنش میکنه،دیگه طوری شده من تسلیم شدم در مقابل این فرد ،زبان تلخ وتندی داره وخیلی آزار میده مجور شدم ببرمش مشاور تا کمی جلوی رفتارهای آزار دهنده اش گرفتا بشه جهنمی ساخته واسه خودش ما هم تو جهنم اون میسوزیم خیلی هم مقاوم ومحکم هست میگه منو تا به حال کسی نشناخته واقعا منم سر در گم وگیج بودم در مورد شناختش ولی حالا خوشحالم که تونستم شناساییش کنم ا راهنماییهاتو ممنونم
با توجه به موارد مطرح شده پیشنهاد میشود حتما به زوجدرمانگری توانمند مراجعه نمایید تا مصاحبه روانی و ارائه راهکارهای مناسب ، سعی در بعبود اوضاع نمایید. مد نظر داشته باشید هر گونه بحث و جدل و درگیری کلامی و فیزیکی ، وی را خشمگین تر و به یقینا شرایط سخت تر خواهد شد.
سه سال با مردخودشيفته كمال گرا كه داراي مادركنترل گر كه نقشووظيفه پدررودر زندگي انها داشته وپدر نقش مادر رادرخانه داشته بررك شده حالا بامن تشكيل زندگي داده دقيقا طرحًواره زندگي كه در ذهن همسرم هست راه پدرش هست كه معتقد زن بايد كار كنه شرايطي فراهم كنه كه مرد به ارزوهاش برسه اين انتظار از من داشته وبعد عقدمون شروع كرد به اعتراض وپرخاشگري حالا سه سال گذشته من نه هزينه عروسي گرفتم نه چيزي بهش گفتم فقط زندگيمونو بسازيم بهم ميكه تو بايد كارببشتري ميكردي وپول بيشتري مياوردي الان حتي از ايران هم خارج شديم باز ميناله خودشيفتگي ديس تايمي كمال گًرايي دوستش فقط پدرشه واز پذيرش مسئوليت زندگي فوق العاده حالت پرخاشگري داره من سه سال تحملش كردم البته دوران مجرديش سابقه خودكشي هم داشته بيشتر جنبه جلب توجع بوده حالا من با اين قول بررره دارم زندگي ميكنمًواين خصوصيات رو در اين مرد كشف كردم وهمه راه حله ها رو دارم اموزش ميبينم كه با اين مرد رندگي كنم سوالم اينه با مورد سيگاركشيدن اين مرد كه ٥ماه شروع كرده اونم درنبود من عادت كرده الان با غرور ميكه خودم تركش ميكنم اما بدترشده چه كنم واينكه بواي من هرخرجي ميكنه سركوفت ميزنه نميزاره من كاركنم كاري كه خودش دوست داره رو اصرار ميكنه من انجام بدم اما من بخاطر وضعيت چشمم نميتونم انجام بدم ودرك اين موضوع براش انگارسخته نميخاد كه بفهمه با اين مشكلات چه كنم؟
با توجه به موارد مطرح شده همسرتان می بایست به طرحواره درمانگری حاذق مراجعه کند و سپس بعد از چند جلسه ، پیشنهاد میشود جلسات زوج درمانی را آغاز کنید. مواردی که مطرح کردید بیشتر به شیوه های تربیتی و نهادینه شدن آن آموزشها مرتبط است و روانشناس می تواند راهکارها و موارد ارزشمندی را جهت بهبود شرایط ارائه دهد.
زندگی من بعد ۲۴ سال با یک خودشیفته هنوز ادامه داره اونا ادمهایی حقه بازی هستن که هر کاری دوست دارند انجام میدن هر کاری بخاطر فرزندانم صبوری کردم و بس
پیشنهاد میشود جهت اصلاح الگوهای رفتاری و شخصیتی و نیز اصلاح روابط تان حتما به درمانگر و زوج درمانگری حاذق مراجعه نمایید . همچنین پیشنهاد میکنم سبک زندگی سالم را در خودتان تقویت و یا ارتقا دهید تا توان روانی برای مدیریت این مسئله را داشته باشید.
سلام ، مزتب حرفشان را با توجه به موقعیتی که براشون پیش میاد و به نفعشون باشه تغییر میدن و براحتی درغ میگن و تحمت میزنند . هیچ کس رو قبول ندارن و برای همین پیش مشاور هم نمیرن. به خاطر تایید گرفتن و مورد تمجید قرار گرفتن دیگران بهای سنگینی زو پزداخت می کنند و حتی از نزدیکان خودشان هم سرمایه گذاری می کنند افراد منطقی نیستند و متاسفانه با گفتگو نمیشه مشکلات رو حل کرد
موارد مطرح شده بیشتر به سبک تربیتی نادرست مربوط میشود که میتواند در بزرگسالی به اختلالات خلقی و یا شخصیتی منجر گردد. لذا پیشنهاد میشود حتما به روانشناسی حاذق مراجعه نمایید.
بسیارمتن جالبی بود وبرای اولین بار چنین مطالبی می خواندم.مخصوصا که من هم همسری خود شیفته دارم ودر این زمینه سوال های مهمی دارم چطور می تونم باهاتون درتماس باشم
سلام من هم حدود نه ماهه ازدواج کردم و اومدم اروپا و همه فکر میکنن بهترین زندگی رو دارم ولی غافل از اینکه با یک انسان خود شیفته که دارای چند تا اختلال رفتاری دیگه هم هست زندگی میکنم، متاسفانه شناخت یه خود خودشیفته قبل از ازدواج احتیاج به مهارت بالایی داره چون با نقابی که به چهره میزنن شما نمیتونین اونا رو بشناسید. اولش بهم گفت تو اومدی میتونی کار بکنی دوستای پیدا کنی و باهاشون رفت و آمد کنیم، نگران هیچی نباش و هزار تا دلخوشی دیگه، وقتی پام رسید اینجا بعد از یک هفته فحاشیای رکیکش شروع شد، حتی به راه رفتنم تو خیابون گیر میداد از ایران اسلامی تر میرفتم بیرون که مبادا بهم تهمت بزنه ولی فایده نداشت وقتی عصبی میشد اون مث رگبار به من و خانوادم فوش میداد و من مث بارون گریه میکردم و شوکه بودم که الان باید چ کنم و ب کجا پناه ببرم، تا اینکه بعد از بیست روز فهمیدم گل مصرف میکنه کمکش کردم ترک کنه ولی ۶ ماه تمام همه تحقریاش و توهیناش بجون خریدم و گفتم تو این بی کسی و غربت تحمل میکنم تا اثرات گل از بدنش بره تا اینکه یک روز اونقدررررر به من و خانوادم توهین و فوحش و ناسزا گفت منم زنگ زدم پلیس و اونا اومدن منو بردن جلوی پلیسا زانو زده بود و مث بجه ها زار میزد که نرو ولی پلیس گفت بهتره چند روز از هم دور باشید، ی فامیل دور داشتم توی یه شهر دیگه که یک مرد ۶۰ ساله بود و منو فرستادن خونه اون، خدا خیرش بده بهش میگم عمو، خیلی تو اون شرایط برام مرحم بود مث پدرم وایساد و گفت تصمیم خودته اگر میخای جدا شو و اگر نه من تا تعهد نگیرم نمیزارم برگردی، خلاصه که از بس گریه و التماس به عموم کرد با تعهد گذاشت برگردم و از اون روز بجز یکبار که خودش سریع تمومش کرد خیلی بام مهربون شده اما چ فایده، گل میکشه اونم هر روز حق تنها بیرون رفتن ندارم، حق کار کردن ندارم، به شدت ب برادر و دامادمون حسادت میکنه و همیشه میگه خانواده تو باید از من تشکر کنن که تو. و اینجا آوردم. با هیییییچ بنی بشری هم رفت و آمد نداریم حتی همون فامیلمون که البته ی شهر دیگه س. خلاصه اینکه توی این دوماه من به خودم انگار بی حسی زدم از ی طرف دلم براش میسوزه ولی دلم برای خودم بیشتر میسوزه. نمیدونم تا کی میتونم این وضعیت رو تحمل کنم. ولی مطمعنم اگر دست از نمایشش برداره و این بار اگر پیش بیاد به هیییییچ عنوان باش زندگی نمیکنم حتی اگر به قیمت دیپورت کردنم تموم شه. در آخر هم از همه جوونا چ دختر و چه پسر میخام خواهش کنم قبل از ازدواج پیش یه روان شناس خوب برید و از کنار نشانه ها به سادگی رد نشید.
متاسفانه بسیاری از جوانان با آرزوی بودن در کشوری دیگر ، واقعیت عیان را نمی بینند و گرفتار چنین مشکلاتی میشوند. پیشنهاد میشود همسرتان حتما به درمانگری حاذق جهت شناسایی ضعف های شخصیتی و روانی مراجعه کنند.
با عرض سلام و با تشکر از مقاله خوبتون
من حدود ۲۵ ساله که با همسرم که یک فرد خودشیفته بود زندگی کردم ولی متاسفانه به دلیل مشکلات زیادی که داشتیم بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم برای تصمیم جدایی بالاخره از ایشون جدا شدم وبا پسر م که ۲۵ سالشو دخترم ۱۸ ساله زندگیمو اددمه دادم که متاسفانه ایشون پس تز حدود یک سال تمایل به رجوع و ادامه زندگی کرد و ابراز کرد که همه چیو درست می کم و اخلاق و رفتارم بت رفتن به نزد روانشناس اصلاح می کنم ولی متاسفانه بعد از یک بار مراجعه به روانشناس دیگر حاضر نیست به نزد دکتر برود البته همسرم بی نهایت خسبس و بد دهن و دست بزن هم دارد و من واقعا نمی دونم با ایشون چه رفتاری کنم
با توجه به موارد مطرح شده و رفتارهای عنوان شده ، مراجعه به روانشناس جهت تشخیص و درمان الگوهای رفتاری و تربیتی ناصحیح از اولویت بالایی برخوردار است.
من با آقای در خارج از ایران زندگی میکنم که اعلام نارسیستی در ایشون خیلی هویدا و آشکار هست!
واقعا آرز دهنده هست. ایشون خودشون هم پزشک هستند و خیلی زیاد به خودشون و دستاورده هاشون میبالند . در حالیکه من هم خودم تمام هفته رو کار میکنم باز ایشون میگه هر چی که تو داری از من هست در حالیکه این چنین نیست .البته من اصلا به این موضوع حساس نیستم . ولی از اینکه مرتب کارهاشو از من مخفی میکنه آزارم میده! یا اینکه مساعلی را با خانوادهاش در میان میگذاره و به اونها یاد آوری می کنه که از من پنهون بماند! منو با رفتارش کوچک و خورد میکنه! اتصال مایل نیستند که ما باکسی رفت و آمد کنیم چون میگه اونها در شان من نیستند!در حالیکه کسانی که ما میشناسی کاملا انسانهای شریف و زخمت کشی هستند.واقعا نمی دونم چه راه حلی هست که بتونم با ایشون کنار بیام و خودم هم آزار ندم و کمتر آسیب ببینم ؟ لطفا راهنمای کنید .
علت رفتارها و نیز زیر بنای تفکرات وی باید مورد تحلیل و شناسایی قرار گیرد. سطح انتظارات و الگوهای تربیتی والدین نیز نیاز به بررسی دارد. همچنین با توجه به موارد مطرح شده سطح نیاز شما و همسرتان که در قالب ازدواج شکل یافته باید مورد واکاوی قرار گیرد. پیشنهاد میشود با روانشناسی حاذق مراجعه نمایید.
خیلی سخته اینجور زندگی کردن، با این مواردی که خوندم دیدم خیلی به همسرم شبیه هست، از هر مسئله کوچیک یه کوه میسازه و عذابم میده و مدام در حال تعریف کردن از خودش و گذشتشه و جالب اینجاست که اگه من از گذشتم شروع به تعریف کنم مسخرم میکنه، اما من همش یکسال و نیمه وارد زندگی شدم، چکار کنم؟؟
عزیزم حتی شده به تنهایی مشاوره برو. ببینی که میشه ادامه بدی یا نه. قبل از بچه دار شدن جدی پیش برو
در وهله اول ایجاد، حفظ و ارتقا سطح عزت نفس تان در اولویت نخست قرار خواهد داشت لذا از انجام اموراتی که این سطح را کاهش میدهد بپرهیزید و نیز پیشنهاد میشود با ایشان وارد مجادله کلامی و فیزیکی نشوید و حتما به رواندرمانگری حاذق رجوع کنید.
سلام وقت بخیر
یه دنیا ممنون ای کاش این مقاله رو زودتر میخوندم مطالب خیلی علمی ،راه گشا و آرام بخش هس
بدبختانه همسرم بی حدو اندازه خودشیفته ، مغرور ، تنبل ،پر ادعا،بی ادب ،گستاخ،دورو ، و….. هس
اصلا نمیدونم چکار کنم حالا این مطالب یکم آرومم کرد
یقینا موارد مطرح شده در این مقاله میتواند کمک شایانی برای شما باشد لذا پیشنهاد میشود حتما به سلامت روانی خود بیش از پیش توجه نموده و الگوهای رفتاری مشخصی در ارتباط با وی اتخاذ کنید و سپس با مراجعه به رواندرمانگری حاذق ، موارد مسئله ساز را مطرح نمایید.
با سلام مهدی هستم .حدود ۱۵ سال که ازدواج کردم .ماحصل این ازدواج زنی که وسواسی بالای داره .همه چی نمی خوره.(حتی سبزی خوردن ساده ترین چیز موجود)تو این سالها ارتباطمون با همه فامیل قطع شده .هر کاری من ودیگران می کنیم غلط و هر کاری اون میکنه درست(همراه با فحش).حتی از الکل ها ضد عفونی کننده فقط یک مدل قبول داره و در صورت خرید بقیه مدل ها فحش تنها کاری که بلده.هیچ چیزی و هیچ کاری بغیر از اون چیزی که خودش میگه قبول نداره.به تازگی من بیکار شدم دیگه منم قبول نداره وزندگی به جهنم تبدیل شده به جای دیدن قسمت پر لیوان قسمت خای میبینه و اشتباهات تا ابد با خودش حمل می کنه وبه عنوان یک سلاح ازشون استفاده می کنه.در تمامی بحثها به دلیل سخن ور بودن خوب من وخونوادم همیشه محکوم بودیم. من چه کاری می تونم بکنم
سلام، حتما لازم هست که دوتایی به یک زوج درمانگر مراجعه کنید.
خیلی ممنون از اطلاعات کامل و خوبتون چون من دقیقا با یک خودشیفته زندگی میکنم که حدی برای خرج کردن قائل نیست و میگه پول خودمه دلم میخواد خرج خودم کنم و خیلی زیاد دروغ میگه و بارها در لحظه دیدم که حرفش رو میپیجونه ولی گناهش رو میندازه گردن من که تو حالیت نشده من چی گفتم و کی من این حرف رو زدم!! و واقعا من تا الان بارها شک کردم نکنه خودم خل و چل شدم یا گوشهام ایراد داره! ولی الان این مطالب رو خوندم فهمیدم که بله درسته اون یه خودشیفته ی کامله و من از همون سال اول زندگی به فکر طلاق جدایی بودم تا الان که ۱۸ سال از زندگی مون میگذره ولی متاسفانه چون ایشون خودش رو جلوی بقیه خیلی موجه نشون میده خانواده م بهم میگن سخت نگیر و نمی دونن زندگی با یک مرد خودشیفته ی ولخرج و دروغگو و حقه باز که هیچ حقی برای بقیه قائل نیست و فقط خودش براش مهمه و حتی خودش رو از بچه مون بیشتر دوست داره چقدر سخت و عذاب دهنده ست و همیشه متاسفم برای خودمکه در ابتدای آشنایی مون با یک نقاب زیبا و موجه که به صورت زده بود فریب خوردم و با توجه به اون نقاب دروغینش باهاش ازدواج کردم نه با خود واقعی و خودشیفته ش که حتی لحظه ای برام قابل تحمل نیست
سبک فرزند پروری والدین، الگوهای تربیتی غالب در خانواده و نیز تجارب کسب شده در دوران کودکی و نوجوانی از عوامل مهم جهت بررسی مسائل مرتبط با شما می باشد. لذا جهت درمان نخست می بایست مباحث مشکل ساز فردی شناسایی و درمان و سپس روابط مورد بررسی قرار گیرد. پیشنهاد میشود حتما به رواندرمانگری حاذق مراجعه نمایید.
من هم با شما همدردم. تازه فهمیدم ۲۳ سال اسیر بودم و خودم نمیدونستم.
سلام. همسر من هم آدم بسیار خودشیفته ای ه. ۱۶ ساله که با هم زندگی می کنیم. همیشه در حال تحقیر کردن من و فرزندانم هست.بعد ۱۶ سال ، به من میگه تو و بچه هات ،خانواده ی دوم من هستید و خواهر و برادرانم و نیازهایشان به شما اولویت دارند.خیلی ازش متنفرم اصلا نمی فهمم چرا یه لحظه با من خوبه و یه لحظه از من متنفر.از خودش به شدت مچکرم.دائم پولش و ماشینش و به رخ بقیه می کشه.
نیازهای فردی توجه نشده در دوران کودکی و نوجوانی، پیروی از خطوط فکری ناخواسته و از پیش تعیین شده خانواده و احساس به دیده شدن و اختلالات خلقی از مجموعه موارد بررسی می باشد. پیشنهاد میشود به زوج درمانگری حاذق مراجعه نمایید.
سلام و خسته نباشید من یکسال هست با همچین شخصیتی زندگی میکنم و تمام صفت های یک خودشیفته را دارد و جالب اینجاست خیلی راحت از خانه رفت و شبش گفت ما بدرد هم نمیخوریم واقعا با این شخصیتهای خودشیفته دوست شدن هم خطرناک است
در وهله اول پیشنهاد میشود سطوح سلامت روانی خود را ارتقا و حفظ نمایید و هر روز سعی نمایید گامی جدید در جهت تحقق اهداف شخصی خودتان بردارید.سطح عزت نفس خود را بالا نگاه دارید و پیشنهاد میشود جهت درمان به یک زوج درمانگر مراجعه نمایید.
همسرم خودشیفته بود و هست و من الان ۲۵ سال است که اورا تحمل میکنم اما خودم خورد شدم پیر شدم جوانی نکردم با اینکه زن هستم هیچ وقت لذت زن بودن نداشتم چون او با من مثل یک انسان زیادی و مزاحم رفتار کرد هیچ وقت باهام صمیمانه حرف نمی زند
همیشه حق با اوست و از نظر او من پر از اشکالم.
وارد جزییات نمیشم فقط یک جمله میگم شما به عمق درد کشیدن من پی ببرید هنوز بعداز ۲۵ سال زندگی مشترک تا حالا من را به اسمم صدا نزده ،غرورش اجازه نمیده که اسمم رو بگه واین خیلی دردناکه
به خاطر بچه هام دارم تحمل میکنم وگرنه عذاب سختیه
من هم نزدیک به دو دهه از ازدواجم میگذرد، همسر من هم فرد کاملا خودشیفته ای ه ،بسیار بددهن در خانه و با ویترین عالی برای بیرون از خانه. یک بگو مگوی ساده را به تحقیر و ناسزاگویی می کشاند و جالب اینکه به یاد ندارم که اسم مرا صدا زده باشد. دائما در حال تجلیل از خویش و انتقاد از من و فرزندانم.در این سالها فکر می کردم که من ایراد دارم و دائم در حال وفق دادن خودم با ایشون بودم. اما بتازگی فهمیدم که بایستی فقط روی خودم سرمایه گذاری کنم و خودم رو پیدا کنم و از وابستگی م به ایشون کم کنم تا کمتر آسیب ببینم. چون اون بیماره و اصلاح ناپذیر.
با سلام بله دقیقا زندگی من هم با یک آدم خودشیفته رثم خورد بینهایت خودراضی که فقط به خواسته های دلش فکرمیکنه نه من و نه بچه هام ۱۵ سال عمرم انقد عزت نفس من رو پایین آورد که حدنداشت به یاد نمیارم که توی زندگیم برای من قدمی برداشته باشه الانم که چندسالیه انواع گروههایسرود روراه میندازه و هرچی دارا خرج میکنا تا همه مسئولین بی خبر از حال دل من و بچه هاش هی ازش تعریف کنند هرچی به ذهنش برسه باید عملی بشه باید کاراش صدر همه جریانات باشن تا دیده بشه خرج زندگی باحقوق من میگذره و بسختی تحمل میکنم تا اون بتونه بهترین و شیکترین لباسا و وسایل رو برای گروههاش بخره و همه تحسینش کنند . تا حالا فقط از خدا کمک خواستم و ازین ببعدم خودش هوای من و بچه هامو داشته باشه
بسیار عالی است که به این نتیجه رسیدید که باید روی خود و افکار تان سرمایه گذاری کنید و این خود نشان از پختگی رفتاری و بینش شماست . نیز پیشنهاد میشود چنانچه پارتنر شما تمایل دارد حتما به رواندرمانگری حاذق مراجعه نموده و مباحث مطرح شده را با وی درمیان گذاشته تا تکنیکهای رفتاری مرتبط را ارائه نماید.
عزیزم دقیقاااا مثل من هستید خیلی خیلی سخته
موارد مطرح شده می تواند نشانه آسیب هایی باشد که در دوران کودکی و نوجوانی تجربه داشته و گاه نیز می تواند نشات گرفته از تجارب اجتماعی ناسالم باشد. لذا پیشنهاد می شود وارد درگیری کلامی با وی نشوید و حتما به روانشناس و زوج درمانگر حاذق مراجعه نمایید.