روانشناسی چیست؟
روانشناسی علمی است که به مطالعه ذهن و رفتار انسانها میپردازد و شامل تاثیرات زیست شناختی، فشارهای اجتماعی و عوامل محیطی بر نحوه و چگونگی تفکر، عملکرد و حس افراد میشود. با استفاده از این علم، روانشناسان و روانپزشکان به معالجه اختلالات روانی افراد میپردازند و در جهت شناخت روان انسانها گام بر میدارند.
بدست آوردن درک عمیق از روانشناسی به افراد کمک میکند تا به بینش کاملی نسبت به اعمال و رفتار خود برسند و سایر اطرافیان خود را بهتر درک کنند. مواردی چون زبان بدن، مهارتهای ارتباطی و مهارتهای مربوط به اعتماد به نفس در چارچوب علم روانشناسی قرار میگیرند.
تاریخچه روانشناسی
علم روانشناسی دارای قدمت زیادتری نسبت به سایر علوم است. تاریخچه این علم مربوط به یونان باستان است؛ همان زمانها که ارسطو، افلاطون و سقراط نظریههایی درباره فلسفه روحی و روانی انسان بیان میکردند. در تاریخچه روانشناسی بین این علم و فلسفه ارتباط بسیار نزدیکی وجود دارد و در اواخر قرن نوزده روانشناسی به بخشی از علم فلسفه تعلق گرفت. همچنین روانشناسی با علومی چون جامعه شناسی، فیزیولوژی و عصب شناسی هم مرز است. این علم پیشینه طولانی دارد؛ اما تاریخچه آن بسیار کوتاه مدت است. در تاریخچه روانشناسی اولین آزمایشگاه مختص مطالعات تجربی توسط شخصی به نام ویلهلم وونت در سال ۱۸۷۹ در شهر لایپزیک آلمان تاسیس شد. وونت به عنوان پدر علم روانشناسی آزمایشگاهی شهرت دارد. شاید برایتان جالب باشد که بدانید اصطلاح روانشناسی از یک واژه یونانی گرفته شده که به معنای زندگی یا جان است و توسط فیلسوفی به نام رادولف گوسلنیوس ابداع شده است.
بنیانگذار علم روانشناسی چه کسی بوده است؟
بنیانگذار علم روانشناسی ویلهلم وونت است که به عنوان پدر علم روانشناسی هم شناخته میشود. این فرد اولین آزمایشگاه مختص این علم را در آلمان تاسیس کرد. این اتفاق باعث رسمی شدن روانشناسی به عنوان یک علم متمایز از زیست شناسی و فلسفه شد. در واقع وونت در آزمایشگاه تخصصی، از روشهای علمی برای مطالعه ذهن و رفتار انسانی استفاده میکرد و روانشناسی را از ترکیب فلسفه و زیست شناسی گرفت و آن را به یک رشته تحصیلی جداگانه تبدیل کرد.
![]() |
روانشناسی، مطالعه علمی فرایندهای ذهن و رفتار است. روانشناسی حوزه وسیعی است که به دنبال درک و توضیح چگونگی تفکر، رفتار، رشد، شخصیت، عواطف، انگیزه و غیره در انسان است. به دست آوردن درک غنیتر و عمیقتر از روانشناسی میتواند به افراد کمک کند تا بینش بیشتری نسبت به اعمال خود به دست آورند و درک بهتری از دیگران داشته باشند. راههای مختلفی برای تفکر در مورد رفتار انسان وجود دارد. روانشناسان هنگام مطالعه چگونگی فکر، احساس و رفتار افراد مختلف از دیدگاههای مختلف استفاده میکنند. برخی از محققان بر روی یک مکتب خاص تمرکز میکنند، درحالیکه دیگران یک رویکرد ترکیبی دارند که دیدگاههای مختلفی را شامل میشود. هیچ دیدگاه تکمیلی وجود ندارد که “بهتر” از دیگری باشد. هر کدام به سادگی بر جنبههای مختلف رفتار انسانی تأکید دارند. در ادامه با نگاهی به تاریخچه روانشناسی، مهمترین دیدگاه هایی که امروز مورد استفاده قرار میگیرد را معرفی میکنیم. |
![]() |
روانشناسی درواقع یک علم جدید است و بیشترین پیشرفت آن طی ۱۵۰ سال گذشته اتفاق افتاده است. با این حال، ریشه آن را میتوان در یونان باستان و ۵۰۰ – ۴۰۰ سال قبل از میلاد ردیابی کرد. در آن زمان روانشناسی بخشی از فلسفه محسوب میشد که متفکران بزرگی مانند سقراط، افلاطون و ارسطو به نوبه خود در رشد آن اثر گذاشتند.
روانشناسی به عنوان یک علم مستقل به سده نوزدهم میلادی منتسب است. روزهای اولیه روانشناسی، دو دیدگاه غالب نظری وجود داشت. |
![]() |
دیدگاه نخست، ساختارگرایی بود که به تئوری آگاهی ویلهلم وودت اشاره دارد. ویلهلم وودت؛ روانشناس آلمانی است که در سال ۱۸۷۹ نخستین آزمایشگاه اختصاصی روانشناسی را افتتاح کرد. این اقدام به عنوان آغاز روانشناسی مدرن در نظر گرفته شده است. اصطلاح ساختارگرایی را تیتچنر که یک روانشناس آمریکایی و از شاگردان وودت بود، مطرح کرد. این روش به عنوان روش غیرقابل اعتماد شناخته شد؛ با این حال شهرت وودت از این نظر مهم است که او با تجزیه و تحلیل کارکرد ذهن با استفاده از روش های عینی و استاندارد شده، روانشناسی را از فلسفه جدا کرد. |
![]() |
در مقابل یک روانشناس آمریکایی به نام ویلیام جیمز رویکردی که به عنوان کارکردگرایی شناخته شد را گسترش داد. او استدلال کرد که ذهن دائماً در حال تغییر است. تمرکز باید بر این باشد که چگونه و چرا ارگانیسم چیزی را انجام میدهد. این دیدگاه پیشنهاد میکند که روانشناسان باید علت اصلی رفتار و فرآیندهای ذهنی را در نظر بگیرند. این تأکید بر علل و پیامدهای رفتار بر روانشناسی معاصر اثر گذاشته است. |
![]() |
نیمه اول قرن بیستم تحت سلطه دو شخصیت اصلی بود: زیگموند فروید و کارل گوستاو یونگ. در این زمان اساس تجزیه و تحلیل شامل روانکاوی فروید و روانشناسی تحلیلی یونگ پایه گذاری شد. تأکید فروید بر نقش تمایلات غریزی انسان، دوره کودکی و ناخودآگاهی بود. از نظر او تمایلات ذاتی که در ناخودآگاهی افراد وجود دارد باعث میشود آنها به طرز خاصی رفتار کنند. هدف از روانکاوی فروید، آزاد کردن عواطف و تجربیات سرکوب شده و آگاه کردن فرد از ناخودآگاه خود است. براساس این دیدگاه زمانی که بینش حاصل شود اضطراب فرد کاهش مییابد. |
![]() |
در دهه ۱۹۲۰ موج دومی از روانشناسی به اوج رسید. در این زمان واتسون بر اساس تئوری یادگیری، روانشناسی رفتاری را مطرح کرد. رفتارگرایان بر این باورند که پاسخهای ما به محرکهای محیطی، رفتار ما را تشکیل میدهند. واتسون معتقد بود برای مطالعه علمی روانشناسی باید داده های مورد بررسی مانند سایر علوم قابل مشاهده و اندازه گیری باشد؛ بر این اساس آنها رفتار قابل مشاهده را بدون توجه به شرایط ذهنی درونی مورد مطالعه قرار دادند. هدف از این درمان، یادگیری زدایی رفتارهای نامطلوب و یادگیری تجربیات جدید است. |
![]() |
نیمه دوم قرن بیستم بر استانداردسازی معیارهای تشخیص بیماری روانی تأکید شد. بر این اساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM) توسط انجمن روانپزشکی آمریکا منتشر شد. این ابزار بنیادی همچنان نیز برای تشخیص و درمان مورد استفاده قرار میگیرد و آخرین ویراست آن (ویراست پنجم) سال ۲۰۱۳ منتشر شده است. |
![]() |
در این دوران روانشناسی انسانگرا به رهبری کارل راجرز و آبراهام مزلو نیز شکل گرفت. مزلو، روانشناسی انسانگرا را نیروی سوم در برابر دو رویکرد روانکاوی و رفتارگرایی میداند. این جنبش بر ویژگی های مثبت افراد، توانایی تصمیم گیری و گرایش به خودشکوفایی در انسان تأکید دارد. مفاهیمی مانند خودآموزی بخش مهمی از این دیدگاه است. روانشناسی مثبت، که بر کمک به زندگی شادتر و سالمتر افراد متمرکز است، ریشه در دیدگاه انسانگرایان دارد. |
![]() |
در طول دهه ۱۹۶۰ یک دیدگاه جدید به نام روانشناسی شناختی شروع شد. این دیدگاه بر فرآیندهای ذهنی مانند حافظه، تفکر، حل مسئله، زبان و تصمیمگیری تمرکز دارد. روانشناسی شناختی ریشه در مفاهیم گشتالت دارد. از روانشناسان شناختی به آرون بک میتوان اشاره کرد که در درمان افسردگی شهرت دارد.
پیرو این دیدگاه، نظریه یادگیری شناختی اجتماعی مطرح شد. راتر، میشل و بندورا از افراد صاحب نام در این دیدگاه هستند. این دیدگاه همانند رفتارگرایان، به یادگیری در شکل گیری رفتار اعتقاد دارد اما شناخت را به عنوان میانجی در نظر می.گیرد.
|
![]() |
روانشناسی متقابل فرهنگی یک دیدگاه نسبتاً جدید است که طی بیست سال گذشته بهطور قابل توجهی افزایش یافته است. روانشناسان و محققان این مکتب فکری، رفتار افراد را در فرهنگهای مختلف دنبال میکنند. بر این اساس با دیدن تفاوتهای افراد در فرهنگ های مختلف، میتوانیم چگونگی تأثیر فرهنگ بر تفکر و رفتار را بفهمیم.
در آخر با توجه به آنچه گفته شد در روانشناسی نوین بر دیدگاه ترکیبی تأکید میشود. انسان موجود پیچیده ای است که مجموعه ای از عوامل موجب رفتار و احساس او به شیوه ای خاص میشود. امروزه روانشناسان معتقد هستند هیچ دیدگاهی به تنهایی نمیتواند تمام جنبه های زندگی افراد را در برگیرد؛ زیرا هر دیدگاه به جنبه خاصی از انسان متمرکز است. بنابراین برای درک بهتر افراد میبایست از ترکیب آنها بسته به شرایط استفاده شود.
|
انواع روانشناسی
همانطور که گفتیم روانشناسی یک علم وسیع است که شامل مطالعه اندیشه، رفتار، پیشرفت، شخصیت و احساسات افراد میشود. این علم دارای انواع و شاخههای متنوعی است که در زیر به توضیح آن میپردازیم:
روانشناسی غیرطبیعی: این شاخه بر مطالعه رفتارهای غیرطبیعی و آسیبهای روانی تمرکز دارد. روانشناسی غیر طبیعی یک شاخه تخصصی از علم روانشناسی است که در زمینه تحقیقات و معالجه انواع اختلالات روانی متمرکز است و با روان درمانی و روانشناسی بالینی ارتباط دارد.
روانشناسی زیستی(بیوسایکولوژی): این شاخه بررسی میکند که چطور فرآیندهای زیست شناختی بر ذهن و رفتار افراد تاثیرگذار هستند. این حوزه ارتباط بسیار نزدیکی با علم اعصاب دارد و از ابزارهایی مثل MRI و PET اسکن برای بررسی آسیب یا هنجارهای مغزی استفاده میکند.
روانشناسی بالینی: این شاخه بر ارزیابی، تشخیص و درمان اختلال روانی متمرکز است.
روانشناسی شناختی: این شاخه بر مطالعه فرایندهای فکری انسان مثل توجه، حافظه، ادراک، تصمیمگیریف حل مسئله و یادگیری زبان تمرکز دارد.
روانشناسی قیاسی: این شاخه در ارتباط با مطالعه رفتار حیوانات است.
روانشناسی رشدی: این شاخه به بررسی رشد و نمو انسان در طول زندگی میپردازد و تواناییهایی چون شناختی، اخلاق، عملکرد اجتماعی، هویت و سایر زمینههای زندگی را در بر میگیرد.
روانشناسی جنایی: این شاخه بسیار کاربری است و با استفاده از تحقیقات روانشناسی و قوانین موجود، بر سیستم عدالت قضایی و کیفری تمرکز دارد.
روانشناسی صنعتی-سازمانی: این شاخه از تحقیقات روانشناختی در پیشرفت عملکرد کار و انتخاب کارمندان استفاده میکند.
روانشناسی شخصیتی: این شاخه بر درک و چگونگی رشد شخصیت افراد و الگوهای فکری، رفتاری و ویژگیهایی که باعث منحصر به فرد بودن هر فرد میشودف بطور دقیق متمرکز است.
روانشناسی اجتماعی: این شاخه بر رفتار گروهی، تاثیرات اجتماع بر رفتار فردی، نگرش، پیش داوری، قابلیت انطباق در جامعه و پرخاشگری تمرکز دارد.
کاربردهای روانشناسی
روانشناسی موضوعی نظری و کاربردی است که به شیوههای گوناگونی مورد استفاده قرار میگیرد. در ادامه به بیان کاربردهای عملی روانشناسی در زندگی روزمره افراد میپردازیم.
بهبود کارایی
مطالعه کتاب و مقاله، روشهایی برای انجام کار و فعالیت بیشتر را به افراد آموزش میدهند؛ اما تحقیقات نشان داده که سعی در انجام بیش از یک کار در یک زمان، باعث کاهش سرعت، دقت و کارایی افراد میشود. علم روانشناسی درسهای زیادی در ارتباط با بهبود کارایی به افراد میدهد. برخی از این درسها عبارتند از انجام چند کار به صورت همزمان پرهیز کنید علی الخصوص که این کارها پیچیده یا خطرناک باشند، بر روی کاری که در حال انجام آن هستید بطور ویژه تمرکز کنید و عواملی که موجب حواس پرتی و عدم تمرکز شما میشود را کنار بگذارید.
ایجاد انگیزه بیشتر
هر فردی بسته به شرایط زندگی خود دارای اهداف متنوعی است، برخی به دنبال ترک سیگارند و برخی برای کاهش وزن تلاش میکنند. هدف شما هر چه که باشد، آموزشات روانشناسی راهنمای مناسبی برای ایجاد انگیزه قوی در وجود شماست. اگر به دنبال افزایش سطح انگیزه خود در انجام کارها هستید؛ پس راهنماییها زیر که برگرفته از تحقیقات روانشناسی شناختی و آموزشی است، برای شما بسیار موثر واقع میشود. این توصیهها شامل موارد زیر هستند:
- معرفی عناصر تازه برای بالا نگه داشتن میزان علاقه افراد
- تغییر روند فعالیت برای جلوگیری از خستگی و یکنواختی
- یادگیری چیزهای تازه بر پایه دانستههای افراد
- تعیین هدفهای روشن که مربوط به کار افراد است
- پاداش دادن افراد به خودشان، در ازای انجام دقیق و درست کارها
بهبود مهارتهای مدیریت
مهارت رهبری از جمله ویژگیهایی است که برای تمامی افراد موثر و مفید است؛ همانطور که میدانیم تمامی افراد به طور ذاتی از این ویژگی برخوردار نیستند. چند راهنمایی ساده که بدست آمده از پژوهشهای روانشناسی است، مهارت رهبری را در افراد بهبود خواهد داد. براساس تحقیقات انجام شده، علم روانشناسی سه سبک مختلف رهبری را به افراد معرفی میکند؛ پس یکی از روشهای زیر میتواند برای افرادی که در موقعیت رهبری قرار میگیرند بسیار مفید و موثر واقع شود.
مسیر کلی را مشخص کنید؛ اما به اعضای گروه اجازه دهید تا عقاید خود را بیان کنند.
درباره راهحلهای ممکن برای حل مسائل با اعضای گروه خود صحبت کنید.
تمرکز خود را بر روی ایدهها قرار دهید و به نوآوری و خلاقیت افراد پاداش دهید.
تقویت حافظه
برای بسیاری از ما پیش آمده که خاطرات زمان گذشته خود را به خوبی باید داریم؛ اما یادمان نمیآید که برای مثال دیشب با چه کسی ملاقات داشتیم. تحقیقات انجام شده بر روی ذهن انسان درباره شکلگیری خاطرات جدید و فراموشی آنها، یافتههایی به همراه داشته که در ادامه به بیان آنها میپردازیم. اگر از جمله افراد هستید که خاطرات روزهای نزدیک گذشته را به فراموشی میسپارید با دو روش زیر میتوانید قدرت حافظه خود را تقویت کنید:
- تمرکز بر اطلاعات
- مرور آموختهها
بهبود ارتباطات فردی
ارتباطات افراد تنها در چارچوب صحبت کردن یا نوشتن قرار ندارد و علائم غیرشفاهی دیگری بخش اعظمی از ارتباطات افراد با دیگران را تشکیل میدهد. برای ان که پیامهای خود را به صورت موثرتری به سایر افراد منتقل کنید؛ باید نحوه استفاده از ارتباطات غیرشفاهی را یاد بگیرید و همچنین این پیامهای غیرشفاهی را از سایر افراد پیرامون خود بگیرید. برخی از این راهبردها شامل موارد زیر است:
- استفاده از برخورد چشمی موثر و مناسب
- توجه به علائم غیرشفاهی سایر افراد
- یادگیری استفاده از لحن صدا برای تقویت پیام
- مطالعه مقالات مرتبط با موضوع ارتباطات غیرشفاهی
درک بهتر سایر افراد
توانایی درک هیجانات اطرافیان، نقش تاثیرگذاری در روابط و زندگی ما ایفا میکند. هوش هیجانی به معنای قابلیت درک هیجانات خود و دیگران است. با انجام آزمون هیجانی میتوانید توانایی هوش هیجانی خود را شناسایی کنید. جالب است بدانید ضریب هوش هیجانی حتی مهمتر از ضریب هوشی در افراد است. در ادامه به معرفی برخی روشها برای بالا بردن هوش هیجانی میپردازیم:
- ارزیابی و برآورد دقیق واکنشهای هیجانی خود
- ثبت تجربیات و هیجانات خود در دفتر خاطرات روزانه
- تلاش برای سنجیدن وضعیت و شرایط از دیدگاه شخص دیگری
انواع رویکرد در علم روانشناسی
دیدگاهها و رویکردهای متفاوتی در علم روانشناسی وجود دارد. رویکرد یک چشم انداز یا دیدگاه است که شامل مجموعهای از فرضیات و باورهای خاصی از رفتار انسان است. ممکن است چند نظریه متفاوت در یک رویکرد ارائه شود؛ اما همه آنها فرضیات مشترکی را به اشتراک میگذارند.
رویکرد رفتارگرایی
بسیاری از افراد تا نام علم روانشناسی میآید به یاد یک آزمایشگاه با مسئولان روپوش سفید میافتند که بر روی جانورانی چون موش به آزمایش میپردازند. پس بسیاری از افراد دید رفتاری به علم روانشناسی دارند. دیدگاه رفتارگرایی مردم و حیوانات را با محیط کنترل میکند و نتیجه گرفته شده از محیط را بیا میکند. در واقع رفتارگرایی به این موضوع اشاره دارد که چگونه عوامل محیطی(کنش) بر رفتار قابل مشاهده(واکنش) تاثیر میگذارند. این رویکرد دو فرایند اصلی به نام تهویه کلاسیک و تهویه عامل را به افراد پیشنهاد میدهد تا از محیط خود بیاموزند. تهویه کلاسیک به معنای یادگیری از جامعه و تهویه عامل به معنای یادگیری از عواقب رفتار است. رویکرد رفتارگرایی این ایده که مردم آزادی کامل دارند را رد میکند و معتقد است که محیط تمامی رفتارها را تعیین میکند.
رویکرد روانشناختی
فروید معتقد است حوادث زمان کودکی افراد تاثیر قابل توجهی بر رفتار آنها در بزرگسالی دارد. او معتقد است مردم برای آزادی، انتخابهای کمی در زندگی خود دارند و رفتار انسان با تجربیات ذهنی ناخودآگاه و دوران کودکی او تعیین میشود. نظریه روانکاوی فروید هم تئوری است و هم برای درمان استفاده میشود؛ در واقع این نظریه یک نظریه روان شناختی بنیادی است. جنبه روانکاوی نظریه فروید درباره توسعه روانشناختی است. این موضع نشان دهنده ان است که چطور تجربیات اولیه بر شخصیت افراد در بزرگسالی تاثیر میگذارد.
رویکرد انسان گرایی
رویکرد انسانگرایانه یک دیدگاه روانشناختی است که بر مطالعه فرد تاکید دارد. این رویکرد به رفتار انسان از طریق چشم فردی که رفتار رمیکند و چشم شخص ناظر به صورت دقیق نگاه میکند. روانشناسان معتقد بر رویکرد انسانگرایی عقیده دارند رفتار فردی به احساسات داخلی و خودشناسی مرتبط است و هر فرد اراده دارد هر زمان که خواست زندگی خود ار تغییر دهد. طبق این رویکرد، هر شخص با مسئولیت شادی و رفاه خود، به عنوان یک انسان به درستی آشنایی دارد. هر انسانی یک ظرفیت ذاتی برای رسیدن به خودکفایی دارد که این ظرفیت میل به منحصر به فرد شدن انسان برای رسیدن به بالاترین پتانسیل را دارد.
رویکرد روانشناسی شناختی
رویکرد روانشناسی شناختی بر این مفهوم تمرکز دارد که اگر میخواهیم بدانیم چه چیزی برای مردم اهمیت دارد باید کشف کنیم چه فرآیندهای واقعی در ذهن انسان رخ میدهد. روانشناسان بر اساس این رویکرد، شناخت افراد از بررسی میکنند که یک عمل ذهنی یا فرآیندی است که دانش آن قابل دستیابی است. این رویکرد مربوط به عملکرد ذهنی مثل حافظه، درک و توجه است.
مغز انسان مثل کامپیوتر اطلاعات را پردازش کرده، دادهها را ذخیره میکند و دارای یک روش ورودی-خروجی است. طبق گفته روانشناسان منطبق بر رویکرد شناختی، حافظه انسان دارای سه مرحله است:
- رمزگذاری (دریافت اطلاعات و حضور در آن)
- ذخیره سازی (جایی که اطلاعات حفظ میشود)
- بازیابی (جایی که اطلاعات فراخوانی میشود)
این رویکرد بر مبنای علم است و از آزمایشات آزمایشگاهی برای مطالعه بر رفتار انسانها استفاده میشود.
رویکرد روانشناسی بیولوژیکی
در دیدگاه بیولوژیکی ژنومیک رفتاری مطالعه میگردد و نحوه تاثیر ژنها بر رفتار انسان بررسی میشود. عوامل بیولوژیکی مثل کروموزوم، هورمون و مغز تاثیر زیادی بر رفتار انسان دارند. این رویکرد بر این باور است که رفتارهایی به ارث برده میشوند که دارای تابع سازگار یا تکاملی هستند. روانشناسان معتقد بر رویکرد بیوتکنولوژیکی، بر رفتار غیرطبیعی متمرکز هستند و تلاش میکنند که آن را به سایر افراد توضیح دهند.
رویکرد روانشناسی تکاملی
این رویکرد رفتار انسان را از لحاظ فشارهایی که بر آن تحمیل میشود بطور دقیق بیان میکند. در رویکرد تکاملی اعتقاد بر آن است که اکثر رفتارهایی که ما میبینیم یا نمایش داده میشوند برای کمک به زنده ماندن و توسعه انسان است.
سوالات متداول
علم روانشناسی چگونه است؟
روانشناسی علمی است که به مطالعه ذهن و رفتار انسانها میپردازد و شامل تاثیرات زیست شناختی، فشارهای اجتماعی و عوامل محیطی بر نحوه و چگونگی تفکر، عملکرد و حس افراد میشود.
پدر علم روانشناسی کیست؟
بنیانگذار علم روانشناسی ویلهلم وونت است که به عنوان پدر علم روانشناسی هم شناخته میشود. این فرد اولین آزمایشگاه مختص این علم را در آلمان تاسیس کرد. این اتفاق باعث رسمی شدن روانشناسی به عنوان یک علم متمایز از زیست شناسی و فلسفه شد.
رویکرد چیست؟
رویکرد یک چشم انداز یا دیدگاه است که شامل مجموعهای از فرضیات و باورهای خاصی از رفتار انسان است. ممکن است چند نظریه متفاوت در یک رویکرد ارائه شود؛ اما همه آنها فرضیات مشترکی را به اشتراک میگذارند.
واژه روانشناسی به چه معناست؟
شاید برایتان جالب باشد که بدانید اصطلاح روانشناسی از یک واژه یونانی گرفته شده که به معنای زندگی یا جان است و توسط فیلسوفی به نام رادولف گوسلنیوس ابداع شده است.
نویسنده : خانم ملیحه میرزایی روانشناس سایت پزشک خوب
پرسش و پاسخ
لطفا منبع مطالب تون رو هم بفرمائید بشه ازش استفاده کرد
ایا علم روانشناسی درکشورما درحاشیه نیست؟ چرااین علم درتمام مقاطع تحصیلی تدریس نمی شود؟ ایا بدون روان سالم تعلیم وتربیت امکانپذیراست؟ ایاروان نزدمردم شناخته شده است .
Awesome post.
Thank you 🙂