آیا برای شما هم پیش آمده در روز تولد خود برخلاف انتظارتان احساس غم یا دلتنگی غریبی به سراغتان آمده باشد؟! یا خُلق تان پایین باشد و علت آن را ندانید؟! اگر این حالت یا تجارب مشابهی داشته اید، مطالعه مطلب افسردگی تولد برای شما مفید خواهد بود.
در این مطلب، روانشناس پزشک خوب، دکتر پردیس میرمعینی شما را با علل این مشکل آشنا کرده و راه حل هایی را در اختیارتان میگذارد.
افسردگی تولد چیست؟
افسردگی تولد با نام های غم تولد (birthday blues) نوعی از افسردگی است که برای خیلی از ما ممکن است اتفاق میافتد.
افسردگی تولد در بین خانم ها شایع تر است اما مرگ در روز تولد آمار بالاتری در آقایان دارد.
با استفاده از واژه هایی که بار غم انگیز کمتری دارند به راحتی میتوانیم با این مشکل کنار بیایم.
خبر خوب اینکه: طبیعت گذرای این خُلق افسرده باعث میشود حل و فصل آن، به راحتی شانه زدن موهایمان باشد.
علت افسردگی روز تولد چیست؟
اینکه دلیل افسردگی روز تولد بر اثر افزایش سن و تاریخ تولدمان است یا یک افسردگی مزمن است که میتواند احساس غم، ناامیدی و سایر احساسات منفی را افزایش دهد، قابل توجه و بررسی میباشد.
افسردگی روز تولد با شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، جغرافیایی، دینی و مذهبی هم رابطه دارد.
به علاوه در افرادی که مبتلا به بیماری های لاعلاج و مزمن هستند نیز بیشتر است.
به همین دلیل مهم است که غم روز تولد بررسی شود و در صورت نیاز تحت درمان قرار بگیرد.
افسردگی تولد در چه افرادی بیشتر دیده میشود؟
-
افراد مبتلا به افسردگی یا وجود سابقه خانوادگی افسردگی
اگر در حال حاضر با افسردگی مزمن روبرو هستید یا در گذشته به آن مبتلا بوده اید، افسردگی روز تولد میتواند تأثیر چشمگیری بر روی شما بگذارد. به همین ترتیب، اگر سابقه خانوادگی افسردگی دارید این موضوع میتواند در ابتلای شما به افسردگی روز تولد مؤثر باشد.
اضطراب، از هر نوع آن ( اضطراب اجتماعی، انواع ترس ها و …) میتواند احساس افسردگی را در شما حتی با وجود آیتم های خوشحال کننده ای مثل کیک و هدیه تولد ایجاد کنند. حتی با محرک های شادی آفرین، جشن تولد و تمام توجه هایی که دریافت میکنید روز تولد شما میتواند به یک روز فرسایشی و ناتوان کننده تبدیل شود.
-
افراد درونگرا
افراد درونگرا اغلب به عنوان افراد منزوی شناخته میشوند، اما این مطلب لزوماً درست نیست. بسیاری از افراد درونگرا همانند هر کس دیگری اجتماعی هستند. آنها نسبت به برونگراها به محرک های کمتری در اطرافشان احتیاج دارند.
مشکل جشن تولدها این است که معمولاً بیشتر از آنچه یک فرد درونگرا ظرفیتش را دارد، نیاز به معاشرت با دیگران دارند. به عنوان مثال، دریافت پیام های تبریک و حضور در جشن تولد برای یک فرد درونگرا آزاردهنده است.
-
افراد مبتلا به سایر اختلال های روانی
اما دلایل غم تولد عبارتند از:
-
انکار بالا رفتن سن
حتی گفتن این جمله که سن فقط یک عدد است هم نمیتواند غمی که ما با دیدن تغییرات جسمی احساس میکنیم را کاهش دهد، مخصوصاً اگر شرایط فیزیکی فعلی خود را با شرایط سابق مقایسه کنیم.
-
انتظارات و فشارهای اجتماعی
با اینکه همیشه به ما گفته شده که در انتخاب مسیر زندگی آزاد هستیم اما توقعاتی از ما وجود دارد مثل اتمام تحصیلات، اشتغال، ازدواج، فرزندآوری و … که همه اینها میتواند درجاتی از استرس و اضطراب را در ما ایجاد کند.
-
احساس شکست
بسیاری از ما در روز تولد یا زمان تحویل سال، برنامه هایی برای یک سال آینده خود را مشخص میکنیم که فقط تعداد اندکی از ما به این برنامه ها پایبند میمانیم و مشکل زمانی آغاز میشود که در سالگرد تولدمان به این واقعیت آزاردهنده میرسیم که هیچ کار مفید و مؤثری درطی یک سال گذشته انجام نداده ایم.
-
خانواده ناکارآمد
ما دوستان خود را انتخاب میکنیم، اما خانواده مان را خودمان انتخاب نمیکنیم. و گاهی اوقات، خانواده ما (اولین موقعیت اجتماعی ما) به منبع تنش، استرس و اندوه برای تبدیل میشود.
این واقعیتی است که معمولاً در طول روز تولد برجسته میشود.
چطور میتوانیم افرادی را که ما را در روزتولدمان (روزی که آنها ما را به این دنیا آورده اند) فراموش کنیم؟!
خانواده ای که انسجام ندارد، میتواند با خاطرات تلخ ناشی از همین عدم انسجام باعث برانگیخته شدن صدمات قدیمی و در نهایت بروز احساس افسردگی شود.
“آه پدرم هرگز در روز تولد من در کنارم نبود…” و همین جمله ما را به همه خاطرات تلخ گذشته هدایت و در نهایت ایجاد غم میکند.
-
بحران هویت
اگر برای یافتن هدف یا معنای زندگی خود در تلاش هستید، تولد می تواند احساسی از نا امیدی درشما ایجاد کند یا ناامیدی را افزایش دهد.
این احساس میتواند زمانی افزایش یابد که احساس میکنید نتوانسته اید به برخی از انتظاراتتان دست بیابید.
-
احساس مهم یا دوست داشتنی نبودن
ما معمولاً ازغرق کردن کودکان در عشق و محبت خودداری نمیکنیم، اما گاهی اوقات وقتی صحبت از بزرگسالان میشود، به تعبیری دچار کم کاری میشویم.
شاید برای ابراز عشق و عمیق ترین احساسات خود احساس آسیب پذیری بیش از حد کنیم.
یا بعضی اوقات با بزرگتر شدن، به سادگی روابط نزدیک و معنی دار کمتری داشته باشیم. این میتواند به احساس بی علاقگی و بی اهمیت بودن در روز تولد شما منجر شود.
-
نوستالژی
وقتی به دوران کودکی و روزهای تولد خود فکر میکنید، ممکن است اوقات خوش و بی خیالی را به یاد بیاورید.
اما دلتنگی اغلب یک طرح مبهم از گذشته ما است، و اکثر ما به دنبال چیزی هستیم که دیگر وجود ندارد.
با این وجود، دلتنگی میتواند احساس افسردگی ما را در روز تولد افزایش دهد.
-
افزایش عدد سن (گذر از سنین خاص)
افراد میتوانند از سن خاصی مانند ۲۵، ۳۰، ۴۰، ۵۰ و… بهراسند و با اینکه قراراست در روزهای تولد زمان مهم ورود به دوره جدیدی از زندگی را جشن بگیریم، اما همین روزها دلیل اضطراب، ترس و غم و اندوه میشوند.
خب حالا با این غم روز تولد چه کنیم؟
ساده است وقتی دلایل را شناختیم میتوانیم به راحتی و با کمی توجه و دقت این مرحله از چرخه زندگی را پشت سر بگذاریم.
- اگر می دانیم که در این روز حس و حال خوبی نداریم پیش از رسیدن به روز تولد و تجربه مجدد غم، از متخصصین مربوطه کمک حرفه ای بگیریم.
- برای سال جدید زندگی مان برنامه ریزی کنیم، اهداف و خواسته هایمان را مشخص کنیم و برای رسیدن به آن برای خودمان جایزه ای درخور در نظر بگیریم.
- بدانیم که خودمان تنها کسی هستیم که مسئول شادی آفرینی در زندگی مان هستیم پس برنامه ای که حس خوب و شادی به ما میدهد برای روز تولدمان در نظر بگیریم.
- نسبت به خودمان مهربان و سخاوتمند باشیم. نرسیدن به برخی اهداف، الزاماً شایستگی ما را زیر سوال نمیبرد پس خودمان را برای این نرسیدن ها شماتت نکنیم درعوض تلاش کنیم با بررسی و شناسایی اشتباهاتی که منجر به وضعیت موجود شده هدف گذاری دقیقی برای سال جدید انجام دهیم تا این بار خطای کمتری در رسیدن به هدف داشته باشیم.
فراموش نکنیم که ما به این دنیا آمده ایم تا تجربه کنیم و از تجربیاتمان درس بگیریم و زندگی بهتری بسازیم.
نویسنده: دکتر پردیس میرمعینی، روانشناس سلامت و عضو سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران.
پرسش و پاسخ
هرسال روز تولدم تازه میفهمم که چقدر تنهام، چقدر ادمای دور و برم فیکن، چقدر هیشکی دوسم نداره
دریغ از یه تبریک خشک و خالی…………..
دلم یه چیز یهویی میخواد
من امروز تولدمه ،۲۳ سالم میشه ، سه سال تحت درمان روانپزشک بودم تا افسردگیم درمان بشه ، خیلی وقته برام مهم نیست که تولدمه ، بچه بودم دلم میخواست تولد بگیرم ولی الان فقط می خوام برم بیرون و نباشم تا این روز نحس بگذره، تبریکای الکی ، محبتای الکی ، آدمایی که حتی یکم برای تو و روح و وجودت ارزش قائل نشدن حالا میگن تولدت مبارک ، من یه درونگرام و افسردم و با خانواده و دوستامم مشکل دارم فکر کردم فقط منم که روز تولدم برام وحستناکه دیدم نه ، تنها نیستم
امروز تولدم بود مثل هرسال دریغ از تبریک خوب از طرف خانواده.یا حتی ی تیکه کیک خشک…با وجود فشار های زیادی ک رومه و مسیر یه طرفه تاریکی جلومه یکی نبود بگه تولدت مبارک دختر .
۱۹ سال بی هیچ دستاوردی گذشت حس بی خودی بهم دست میده
امشب ، شب تولد منه
و ورود به دنیای ۲۲ سالگی
من همیشه سعی کردم برای دوستام کم نزارم ولی هیچ وقت اون محبت و توجهی که باید رو ازشون دریافت نکردم
به خاطر این موضوع خیلی غمگینم
چون توقع داشتم امشب توجه بیشتری دریافت کنم
شاید واقعا درسته که هر چقدر مهربون باشی بد تره
من امشب واقعا دلم گرفته
نه فقط از اطرافیانم، بلکه از خودم
چون همیشه یه آدم ساده بودم که بی وقفه به آدما توجه کردم
اما دیگه وقتش رسیده که به خودم فکر کنم و برای خودم تایم بیشتری بزارم
خواستم بگم شما هم از این به بعد خودتون بیشتر اهمیت بدین که اگر ندین ممکنه یه روزی متوجه اشتباهتون بشینن که خیلی دیره
دارم ۱۶ ساله میشم و تولدم داره نزدیک و نزدیک تر میشه فقط امیدوارم یک روزی دیگه به تولدم نرسم مثلا همین امسال
۱۵ روز دیگه تولدمه … مریم افسرده تر از قبل ، ظاهرا افسردگی تو همه سن ها میاد چه کوچیک چه بزرگ
حدود شش سال پیش یک روز قبل از تولدم دخترم رو با وجود اینکه یک ماه از زندگیش می گذشت و یه نوزاد کوچولو بود از دست دادم می دونم مریض بود و باید فرشته میشد ولی بعد از اون من از تولدم بی زارم و فقط برای پسرم و خواهر دوقلو فرشته کوچولوم می خندم ، هر سال یهویی موقعی که بهم گفتن مریض و فقط باید منتظر به دنیا اومدنش باشی روز تولدش و روز تولد خودم بی اختیار اشک می ریزم و هیچ کس من رودرک نمی کنه همه می گن بهتر اگه بود الان باید از به بچه ی مریض مواظبت می کردی ولی روز تولد من بدترین روز زندگی من ، با دستای خودم سپردمش که خاکش کنن
خب، من امروز، هفتم فروردین تولدمه. واقعا برام عذابآوره، شونزده سال! خیلی زیاده واقعا نمیتونم حس میکنم زندگی نکردم نوجوونی نکردم و توی چهارده سالگی گیر افتادم. حسِ ترس و اضطراب دارم، همینجوری سنم داره میره بالاتر و من هیچی از بچگی و نووجونی نفهمیدم.
دردهای بزرگ شدن، واقعا سختن.
روز سیزدهم شب عید، تولدمه!
مثل هرساله هیشکی برام ارزش قاعل نیست
من یه کاپ کیک و دوتا بادکنک مشکی میرم لب یه رودخونه ای. و شمم رو فوت میکنم
هیچی
مثل همیشه،
کمتر از ده روز به تولدمه… درسته شب عید تولدمه
حال دلم گرفته این غمگینی نه بخاطر افسردگیه نه چیز دیگه
فقط دپرس و غمگین و داغون
توی زندگی ۳۰ ساله دنبال یک خبر خوشم که دلم خوش باشه اما هیچ…
فال حافظ میزنم و هی میگه صبر کن…
صبر من با اشک لبریز هست.
امشب تولد ۴۰ سالگی من بود از صبح که بیدار شدم حس و حال خوبی داشتم چندتا پیام تبریک خیلی ساده… همین منو راضی می کرد. تا اینکه بعدازظهر خوهر کیک به دست وارد منزل ما شد،(با اینکه بهش ظهر گفته بودم نیاز به هیچکاری نیست من هیچ هدیه و یا کیکی نمی خوام .البته دلیلشم اینه که مادرم در بستر بیماریه و این روزها خیلی تحت فشارم از طرفی هم خواهر و برادرم هم که باهم توو خونه زندگی می کنیم چندماهی هست که با من قهر هستن و جو خونه سنگینه) به طرز عجیبی توو ی لحظه تمام آرامشمو رفت . بی اراده عصبانی شدم و کلی بهش بد اخلاقی کردم که چرا کیک گرفتی …
فقط اینو بگم که بعدش بخاطر عصبانیت خودم و اینکه چرا نذاشتم چند دقیقه ای از نظر روحی تنوعی برای مادرم بشه یا حال خواهرمو بد کردم … از خودم متنفر شدم و یه دل سیر گریه کردم
کلی با خودم فکر کردم چرا همچین رفتاری کردم ، حتما از نظر روانی مشکلی برام پیش امده و همش پیش خودم می گم ای کاش هیچ وقت برام کیک نخریده بودتا اینقدر فشار عصبی بهم وارد نمی شد،حتی تا توو خونه تا اون موقع یک نفرم بهم تولدمو تبریک نگفت….
و الان که دارم براتون می نویسم ، فقط می دونم این رفتار عجیبم تا عمر دارم خاطرم می مونه و خیلی ناراحتم
من کمتر از دو ماه دیگه ۱۸ سالم میشه
و از همین الان دارم گریه میکنم هیچوقت فکر نمیکردم تو ۱۸ سالگیم انقدر از از لحاظ روحی درگیر باشم
ولی تلاشمو میکنم تا روز تولدم حالم بهتر شه :))
فردا تولد ۳۱ سالگیمه ، هیچکس نیست این روز کنارم باشه ، خانوادم ک هرسال میومدن پیشم امسال نیومدن ، عشقم بعد سالها شیش ماه پیش ترکم کرد و دوست صمیمیم هم بعدش رفت… هر سال ۱۷ بهمن برام روز غمگینی بود ولی امسال از دوسه روز قبل همش بغض دارم و دارم اشک میریزم ، احساس میکنم تنها ترین آدم دنیام. با این ک همیشه آدم ساکت و درونگرایی بودم ولی از این ک انقدر تنها باشم توی زندگیم میترسیدم ، از این ک هیشکی توی این شهر نیست ک من براش مهم باشم و کنارم باشه میترسیدم و الان نمیدونم چیکار کنم
وقتی هشت سالم بود زدم کیک تولدمو کپ کردم همونجوری گذاشتنش سر میز/…. بنظرم از سن کم این سندروم رو داشتم: کمبود توجه، گریه، خشم، سنم رو نمیدونم فقط هر سال ی سال بیشتر میشه….شاید کمبودتوجه باشه ولی وقتی حساب میکنم من خیلی مورد توجه پدر و مادرم بودم…فکر میکنم اصن کاری نمیکنم که دوست داشتم بکنم و نمیدونم چه کاری رو دوست دارم( درک میکنید دیگه؟) نیمدونم چیکارم، کجام، دوست دارم ی نفر باشه نشاسه منو و براش بشینم کلی درددل کنم، احساسات منفی رو بریزم بیرون….نقاشی…نوشتن…از هردوشون میترسم…میترسم کسی ببینه….منو طرد کننن…کارهای بدی انجام دادم و میخوام دیگه نباشم فقط..کسی میتونه کمکم کنه؟ گوشم پر شده از حرفا…حتی نمیدونم بعد ها این نوشته ام پیدا شه چی میشه….هویتم رو باور ندارم…کلمات رو نمیفهمم….بیشتر ی چیز پاک، سفید و تنها….یه جای دنج… الان هم اسمم رو مینویسم چون دیگه از مخفی کاری خسته شدم…
چرا با یک روانشناس صحبت نمیکنین؟
و به خونوادتون هم اعتماد کنین نگران طرد شدن نباشین❤️
سلام زهرای عزیزم من هم تقریبا مشابه مشکل شمارو داشتم لطفا لطفا لطفا ازت خواهش میکنم به یک روانشناس خوب مراجعه کن تا مشکلت حل بشه، خانواده ای که میگی خیلی در حقت محبت داشتن حتم دارم در این مورد هم تنهات نمیزارن و کمکت میکنن…
امروز تولدمه دپم حوصله هیچی ندارم کاش خانوادمیکم برام اهمیت قاعل بودن🙃دیشب خودم ی کیک گرفتم الکی خندیدم
سلام
امشب .شبه تولدمه و من حدود ۳_۴ سال هست که از روز تولدم بدم میاد
مطالب سایت رو خوندم و هیچ کدومش شامل حال من نمیشد.مثلا من اصلا برام سن و گذر عمر اهمیت نداره و حتی واقعا به طور دقیق نمیدونم چند سالمه و باید چند لحظه فکر کنم و حساب کنم و جواب بدم.
و به خاطر کمبود توجه هم نیست و اتفاقا دوست دارم تنها باشم
اینو میدونم که کسی هم این حرفایی منو نمیبینه و به خاطر دل خودم که یکم آروم بشم نوشتم
حتی الان مردد هستم که ارسال کنم یا نه…
مهدیار عزیزم من حرفاتو دیدم :)) و چقدر خوب شد که ارسال کردی یه جورایی همدردیم منم از بالا رفتن سنم نمیترسم فقط روز تولدم حتما باید گریه کنم وگرنه اروم نمیشم! میخوام بدونی آدمای خوب هنوز وجود دارن و با اینکه نمیشناسمت اما برای من خیلی با ارزشی:) اونقدر که حرفاتو نوشتی و ارسال کردی همین کافیه که برام ارزشمند باشی و با تاخیر… تولدت مبارک :))))
دیروز تولدم بود هر سال تولد خواهرم میرم کیک اینا میخرم اما اون حتی نمیخواست بشینه تو پذیرایی که مادرم کیک رو برام بیاره خخخ حتی دوستم که ماه پیش براش تولد گرفتم برام یه تبریکم نگفت از دیروز انقدر قایمکی گریه کردم سرم داره میترکه راستش دوستای دیگم برام تولد گرفتن کادودادن نمیدادم چرا این دوتا خیلی به چشمم میاد همش یادم میفته میشینم گریه میکنم دوستم که اولین نفر تولدشو تبریک گفتم دا ساعت دوازده بیدار موندم تا روز تولدش بشه گفتم با پول کمی که داشتم براش تولد گرفتم حتی اون یادش نبود گفت نمیدونستم ولی من اول روز اشناییم گفته بودم اونم همینطور ولی اون یادش نبود همش میگفت باید میگفتی اخه مگه باید شیپور بگیرم دستم بگم فلان روز تولدمه خیلی حالم بده
زهرای عزیز باید بگم که منو تو خیلی شبیه به هم هستیم منم واسه تولد دوستان هر کاری کردم اما اونا واسه تولد من حتی تبریک هم نگفتن عزیزم خودتو ناراحت نکن بعضیا لیاقت دوستی رو ندارن
فردا تولدمه و آممم هر سالی که تولدم میشه جوری که تا حالا برنامه ریزی مردم نبوده و میترسم امسال هم نشه که قراره نشه چون برنامم از الان جور نیست و خلاصه سعی کردم که ناراحت نباشم ولی او گلو دردی که هست نمیره و کلا دوست صمیم تو روز تولدم قراره عروسی باشه و فکر نکنم دوستی تو تولدم داشته باشم
فردا تولد۳۳ سالگی منه.
تا قبل ۳۰سالگی اصلا حواسم به گذشت زمان نبود.اما از بعد ۳۰ هرسال دچار سندروم روز تولد میشم.
خشمگین،غمگین وافسرده. از همه توقع داشتم بهم توجه ویژه بکنند اما…
از پارسال که بجای توقع از دیگران ،خودم دست بکار شدم و روز تولدم رو برای خودم ویژه برگزار کردم حس وحالم بهتره شد.
برنامه تولدم اینه: اول میشینم تمام غم وناراحتی های مربوط به این روز رو مینویسم،گریه میکنم ،برگه ها پاره میکنم و ،بعدش پامیشم لباس میپوشم ،آرایش میکنم و میرم یه کافه دنج یه برش کیک و یه چای سفارش میدم یه شمع روز تولد روی کیک میزارم .فوت میکنم . بعدم روی دفتر خاطرات بهترین جمله های که میتونه حالمو خوب کنه می نویسم .
آخرشم در هیاهوی فضای کافه به آدم ها نگاه میکنم ،به همه وبه همه چیز فکر میکنم . به یاد مرگ میفتم ،واقعیت اینکه دیر یا زود همگی رفتنی هستیم و باید تا قبل مرگم کاری کنم که دنیا جای بهتری بشه .حتی شده با لبخندی محترما به پیشخدمت خسته کافه یا خریدن وخوندن یه کتاب خوب و…
سحر جانم من و شما هم سنیم منم امروز حالم زیاد خوب نبود چون نگران بودم فردا تولدمو آدم مهم زندگیم یادش نباشه و از اینکه این مسئله برام مهم بود حس بدی داشتم چون مهم ترین آدم زندگیم باید خودم باشم. خداروشکر که اینترنت هست و با خوندن نظرات شما حالم بهتر شد. من فردا میخوام اتاقم و مرتب کنم اما حتما یه روز به نیت روز تولدم میرم کافه و برای خودم جشن میگیرم😍
تولدم ۳روز پیش بود، خبر خاصی هم نبود ،برای پدرم ۲ماه پیش تولد گرفتم و خودم کیک پختم اونم امروز که ۳روز از تولدم میگذره با کتک زدن من ۲۵سالگیم رو افتتاح کرد…خدایا ممنونم دمت گرم واقعا🥲
هانا جان عمیقا ناراحت شدم، لطفا شروع کن به پیدا کردن یه روانشناس خوب و تا زمانی که حالت بهتر نشده از این روند دست برندار. برات بهترینا رو آرزو میکنم
باز خوشبحال شماها .من هیچ کس روز تولدمو تبریک نگفت نه همسر و نه خونواده خودم و همسرم .من از کیک و کادو و میوه و شیرینی برای تولد همشون کم نذاشتم و مهربانم خیلی.اما نمیدونم چرا برای هیچ کسی مهم نیستم هیچ کس بهم تبریک حتی با اس ام اس نگفت.باردارم و تنها امیدم فرزندمه .اونقدر التماس چشم هام کردم که گریه نکنم .اومدم دستشویی و یک کبریت برداشتم و جای شمع تولدم برای خودم فوتش کردم .چقدر دوست دارم روز تولدم روز مرگم میبود اما برای دخترم ارزوش نکردم .چقدر بده برای دیگران بمیری اما اونا غمشون نباشه و سرگرم زندگیشون.
من دو روز دیگه تولد ۳۱ سالگیمه ، ۳ سال ازدواج کردم. تو این ۳ سال هیچوقت همسرم تولدم خوشحالم نکرد. با اینکه میدونست همیشه تو این روز چقدر ناراحتم ولی هیچ تلاشی نکرد . تو خانوادم هم همیشه برادر کوچیکم درک کرد . پدر و مادرم همیشه خواستن به زور حالمو خوب کنن . همیشه تو روز تولدم ناراحتم چون جز برادرم هیچکس قلبا واسه شادیم کاری نکرد . همسرم ،نه روز زن نه تولدم نه سالگرد ازدواجمون هیچوقت یادش نموند و واسه خوشحالیم کاری نکرد تازه هر سال طلبکارم هست که چرا بهش من توجه نکردم…
راستش من تو روز تولدم هیچ مشکلی نداشتم
دوست صمیمم واسه تولدم یک ساعت دیر کرد و من استرس شدید گرفتم از اون طرف عین مجسمه نشسته بود در حالی که من واسه تولد اون همه کاری کردم البته دلیل دیر اومدن اون این بود که برادرش روی تیپش حساس
اینجا من حس میکنم یکی به من بی معرفتی کرده اینکه من واقعا همیشه بودم اون نبود یا باید سر هر کاری براش توضیح بدم که فلان کارت اشتباه فرهنگ خانوادگی پایینی هم دارن البته
دور از چشم بقیه گریه میکنم که ناراحت نشن چون میدونم اونا برام همه کاری کردن تقریبا ۸ روز از تولدم میگذره و هر شب با خودم کلنجار میرم هیچ وقت اینجوری نبودم
مسئله اینجاست هیچ کس روز تولدم بهم اهمیت ندم باید انگار هولشون بدم انکار براق هیچ کس مهم نیستم
سلام من روز تولدم رد میدم همش میخوام گریه کنم 😂
افسردگی هم ندارم فقط تا تولدم رو میگیرن یه حس آشفتگی بهم دست میده و انگار دیگه کارایی که میکنم دست خودم نیست مثلاً یه روز کلی گشتیم دنبال کیک وقتی پیدا شد تولد گرفتیم رفتم تو اتاق گریه کردم سر یه اتفاق ساده
کیک هم واسم آوردن تو اتاق
برخلاف شما تولد منو همه تبریک میگن و الان داغرن تزیین میکنن ولی من خجالتی هستم و خیلی سختمه . لبخند زدن و خندیدن و وانمود کرد به خوشحالی خیلی استرس اوره:/
من نه افسرده ام نه غمگین تو روز تولدم،ولی دو سالی هست که روز تولدم برام بی اهمیته نه توی این روز ناراحتم نه خوشحال،مثل باقی روزها برام روتین و عادیه،برامم مهم نیست کی تبریک میگه کی تبریک نمیگه،نه از تبریک گفتن خوشحال میشم نه از تبریک نگفتن ناراحت؛از کسی هم انتظاری ندارم،نه انتظار تبریک نه انتظار جشن گرفتن و …ب نظرم روز تحولم تنها روزیه که از عمق وجودم خوشحالم نه روز تولدم هر چند که نمی دونم روز تحولم کی بوده ولی ی سری مناسبتای خاص هست که خوشحال ترین و خوشبخت ترینم اون روزا…روزایی ک عجین با تحولمه…
منم از یه ماه مونده به تولدم دلم شروع به گرفتن میکنه و همینکه وارد ماهه تولدم میشم روانم آشفته میشه. هرروز که میگذره و به روزش نزدیک میشم فقط و فقط گریه میکنم.و نمیدونم چه غلطی باید کنم که حالم خوب شه بارها به این فک کردم که حالمو خوب کنم ولی هیچ چیز جوابگو نبود.
فقط میدونم خیلی دلم میگیره و بغض میکنم. من تو بقیه روزها هم حس دلتنگی برا کسی که حتی نمیدونم کی هست رو هم دارم.
سلام بر شما ، یکی از کارهایی که همه ما باید انجام بدهیم این است که با خودمان مهربان باشیم به خودمان توجه کنیم ، بیان الفاظ زیباتر مثل اینکه” چکاری باید انجام بدهم” به جای عبارتی که شما استفاده کردید مشفق و مهربان بودن شما با خودتان را بیشتر می کند . توجه کردن به خود از همین جا شروع می شود و به آگاه بودن از حال و هوای هر لحظه ما و نیاز ها و خواسته های ما منتهی می شود .
من از روز تولدم متنفر نیستم ولی اکثرا توی این روز غم عجیبی دارم یه غم بی دلیل نمیدونم چرا با وجود اینکه آدم تنهایی نیستم ولی اون روز خیلی حس تنهایی میکنم
روز تولد شاید به تعبیری فرصتی باشد برای نگاه کردن به کارنامه چند سال زندگی ما، اگر زندگی را بر اساس ارزش های مان جلو ببریم و اهداف خود را که بر اساس آن ارزش ها برنامه ریزی کردیم ثبت و یادداشت کنیم ، هر زمان به هر کدام از این اهداف رسیدیم آن پیروزی را ثبت کنیم قطعا با نگاه کردن به این یادداشت ها حال بهتری خواهیم داشت . اگر هم به هدف مان نرسیده بودیم شب تولد و نگاه به این اهداف عقیم مانده ، زمان خوبی برای بررسی مجدد هدف و ارزش و راه های بهتر رسیدن به آن هست.توصیه می کنم اگر عادت به ژورنالینگ ندارید این کار را به برنامه های زندگی اضافه کنید .
امروز ۳۰ تیر تولدمه و وقتی میبینم دیگران با من خوب رفتار میکنن و همه سعی دارن سوپرایز یا خوشحالم کنن باعث میشه به خودم در این روز حسودی کنم چون در روز های دیگر هیچوقت چنین محبتی از دیگران دریافت نکرده ام و این باعث میشه همیشه در روز تولدم افسرده باشم و مدام گریه کنم…!!
با تاخیر تولد شما مبارک باشه، کاش احساسات و افکار شما در این خصوص با دقت بیشتری مورد بررسی قرار بگیرد.
منم امروز تولدمه حالم خیلی بده روز تولدت پدر و مادر دعوا کنن واقعا خیلیه دیگه خسته شدم چرا تموم نمیشه این زندگی
تولد ۱۵ سالگی… 🙃
تولد ۱۵ سالگی شما مبارک، امیدوارم بهترین ها را در پیوستار زندگی تجربه کنید. تعارض بین انسانها امری غیرقابل اجتناب است اما خب بعضی این تعارض را مدیریت می کنند به اصطلاح حل تعارض خوبی دارند بعضی ها در این مهارت ضعیف تر هستند ، خیلی بهتر هست به جای اینکه در آرزوی تمام شدن زندگی باشیم خواهان ساختن و قشنگ تر کردن آن باشیم، مثلا از آن ها در خواست کنید که زمانی را برای صحبت در مورد یک مسئله مهم به شما اختصاص بدهند و در آن دور همی والد -فرزندی از اینکه دعواهای آنها چقدر روی حال شما اثر بدی می گذارد صحبت کنید و از آنها محترمانه درخواست کنید را حلی برای برون رفت از این شرایط پیدا کنند که در درجه اول می تواند استفاده از کمک حرفه ای باشد.
چقدر خوبه وقتی نظرات رو خوندم دیدم که تنها نیستم.
امشب ۱۲/۰۵ دقیقه بامداد تولدم هست. تا دیروز خوشحال بودم. اما الان یک ادم غمگین. فقط گریه میکنم. هرچه به روز تولدم نزدیکتر میشدم خوشحال تر میشدم اما یکدفعه بدجوری دلم گرفت.
مثل اینکه یکدفعه به پوچی برسی.
نمیدونم یک حس عجیبیه…
از اون تایم ها که حتی حوصله نداری یکی چیزی ازت بپرسه فقط میخوای یک نفر کنارت باشه بغلش کنی و گریه کنی و اون خود به خود وصل شه به قلبت و بفهمه چی شده.
یا یک سورپرایز قشنگ
سورپرایز
نه اینکه خودت خبر داشته باشی.
یکدفعه یکی سورپرایزت کنه که حس کنی برای دیگران عزیز و مهمی
از اون شوق های از ته دل
از اونایی که از خوشحالی اشکت بریزه.
یک شوق از ته دل
یک تیرماهی ۳۶ ساله غمگین🦀
از بچگی تنها و منزوی بودم و روز تولد همیشه برام یه روز سخت محسوب میشد که تو اون روز هزچ کس حتی خودم خوش حال نبود و کاری به کارم نداشت
امروز که ۱۸ سالم شده و روز تولدمه دارم با گریه میگذرونمش
چون گل بود به سبزه نیز اراسته شد ، هیچ کس خونه نیس من موندم تنها تو خونه به خاطر فوت مادر بزرگم دقیقن توی روز تولدم سال هاست تولد من بیشتر شبیه فاتحه. و مسجد و مراسم شده چه شانس گندیه من دارم اخه ! حالا همین جوریش انگار وقتی مادر بزرگم هم زنده بود کسی ما رو یادش بود که الان باشه
یه ساله افسرده و مریض شدم اون از کنکور. اینم از بعد کنکور لعنت به این زندگی که من دارم……
۱۸ ساله نازنینم تولدت مبارک، همیشه شاد و خندان باشی. دوست عزیزلغت هایی را به کار بردی که به نظر میاد یک توصیه ساده به تنهایی نمی تواند کمک کننده باشد. از یک سوگ گفتی که شاید حل هنوز حل نشده، از تنهایی و انزوا صحبت کردی و افسردگی و مریضی که بعد از کنکور تجربه می کنی، واقعا لازم هست راه اصولی برای گذار از این حال و هوا پیدا کنی. یافتن اهداف و انگیزه هایی که شور زندگی را در شما بیدار کند
امروز ۴ تیر تولدمه و من از یک هفته قبل برای تولدم عزا گرفتم سریالایی میدیدم که گریه کنم و دست و دلم به کارام نمیرفت دوستام میخواستن برام تولد بگیرن ولی من بهونه مسافرت آوردم و بهشون دروغ گفتم حتی تبریکاتشون شادم نکرد . درونگرا نیستم ولی نمیدونم چرا دلم نمیخواد هیچکس و ببینم فقط میخوام امروز تموم شه
تولدتان مبارک، در این مقاله اشاره شده که افسردگی روز تولد برای خیلی ها پیش می آید ، اما شناخت ریشه آن چراغی در دست شما می گذارد که راه رهایی از این افسردگی را پیدا کنید. دلایل غم تولد شما کدام مورد ذکر شده در مقاله است؟ راهکار های ارائه شده چقدر در حل مشکل به شما کمک می کند؟ آیا آنها را امتحان کردید؟
امروز ۲۸خرداده روز تولدم ، جالبه در یکی از اون نظرها خوندم خانمه گفت شوهرم روز تولدش حتی یه شاخه گل هم نخرید و تازه هم مسخره میکنه یکی اینجور یکی هم منی که اقا هستم یادم نمیره روز تولد خانمم کاری غیر از سوپرایزی براش نکرده باشم ولی اخرش زندگی رو با دوتا بچه کوچولو پیش من گذاشت و رفت. من جون هستم هزارتا ارزو داشتم اینده منو بچه هام رو به همین راحتی خراب کرد و رفت و رفت … از اون سال از تولدم اصلا خوشم نمیاد چون نمیدونم چرا هر وقت تولدم میشه دلم میشکنه و یه عالمه غم میریزه توی دلم .بازهم خداروشکر دوتا دسته گل دارم و دارم تنهایی با کمک خدا بززگشون میکنم همه فکر و ذهنم عاقبت بخیری اینها هست
پدر مهربان و دلسوز با تاخیر تولد شما مبارک، طلاق یکی از سختی هایی هست که در زندگی بعضی پیش می آید ، در یکی از درمان های روانشناسی به نام درمان پذیرش و تعهدACT توصیه می شود که وجود اتفاق های نازیبای زندگی مثل بیماری، شکست، سوگ، طلاق و … که امکان تغییر و اصلاح در آنها را نداریم بپذیریم اجازه بدهیم به عنوان یک واقعیت،پدیده ای که واقع شده ، در کارنامه زندگی ما بماند اما با شناخت ارزش های زندگی مان و یافتن هوشمندانه اهداف برای زندگی بر اساس ارزش ها ،زندگی غنی کامل و معنا داری بسازیم. مثل وقتی که مدرسه می رفتیم و نمره پایینی در یک درس می گرفتیم اما نمره های بالای درس های دیگر معدل کارنامه ما را بالا می برد و در نتیجه حال بهتری پیدا می کردیم. حال خودتان و فرزندان نازنین تان همیشه عاااااااالی
۳ ماه دیگه قراره ۱۵ ساله شم 🙂 ولی من آمادگی بزرگ شدن ندارم/ هنوز روحم بچس. نمیخوام بزرگ شم ،احساس پیری میکنم دلم میخواد هرکی تولدم رو جشن میگره یا تبریک میگه یا بهم کادو میده رو بکشم 🙂 کاش زمان متوقف بود
امروز تولدمه و ۱۸ ساله شدم …ولی اونایی که انتظار داشتم ازشونو و دوسشون دارم و داشتم یادشونم نیس همه سرشون گرمه خودشونه حتی مامانم یادش رفته امروز تولدمه این که دیگه منو زاییده چطوری یادش رفته ؟!😂 فقط تاریخ کنکور یادشه روز شمار گذاشته …هی نمی دونم قراره چیکار کنم بعد از این تکلیفم چیه چند سالییه وقتی تولدم میشه از خودم بدم می یاد چرا هیچ غلطی نکردم تا اینجا چیکار کردم یه سالم گذشت …. چیکار کنم احساس سرافکندگی نکنم؟ از لحاظ درسی هم خوب بوده تا اینجای کار که دارم امتحانای نهایی می دم معدلم از ۱۹ و نیم بالا تر بوده ولی عالی نبوده هیچ وقت از خودم راضی نبودم احساس بی عرضگی می کنم خصوصا روز تولدم حالم اصلا خوب نیس فقط می خوابم تا بگذره
ای وای چه قدر من همدرد دارم ! از کلمه تبریک و خوشحالی های الکی بیزارم… از آرزوی ایشالا صد و بیست سالگیت بدم میاد… نمیخوام این همه سال رو با درد و تنهایی بگذرونم! من بیست سالم شد… داداشم تو بیست و یک سالگی فوت کرد… از این دنیا متنفرم از دنیای نرسیدن ها… خدایا بسه دیگه خودت منو آزاد کن از این زندون
امروز ده خرداد روز تولدم بود هیچ وقت روز تولدم خوش نبودم چون هیچ کس دستم نداره از وقتی ازدواج کردم الان دوازده ساله هر سال بدتر از سال قبل بوده شوهرم هیچ وقت برام ارزش قائل نبود فکر کن حتی تولد سی سالگی من رفت عروسی دوستش حتی یه شاخه گل برام نگرفت وقتی گریه کردم جلوش گفتم حداقل یه شاخه گل برام میگرفتی گفت دلم نخواست دوست نداشتم اینا رو با پوز خند بهم گفت… بهم میگه من اینا رو یاد نگرفتم اصلا هم برام مهم نیست اما برای خواهر زادهاش همه این کارا انجام میده کادو و کیک و کلی چیزای دیگه…. اینا همش از دوست نداشتنه هزاران هزار بار پول خرج کنه اما روز تولدم هیچ اهمیتی براش نداشته باشه یعنی هیچ… دیگه به جای رسیدم که قبل روز زن عید قسمش میدم که برام هیچی نخره فکر نکنین بخاطر ارزشم برام میخره نه فقط ایکه چون دوستاش ای کارا میکنن و کم نیاره
فردا تولدمه و مامانم بهم گفت که ازم متنفره
نمیدونم شاید هم تقصیر من باشه
شاید به عنوان فرزند اول وظایف مهمی رو دوشم باشه که من شونه خالی میکنم
شاید همه چی تقصیر من باشه
من مشکل عصبی دارم و اینو اطرافیان هم میدونن اما از اینکه پیش یه روانپزشک منو ببرن دوری میکنن
راهنماییم کنید لطفا
در روابط بین فردی پیام های مستقیم و غیرمستقیمی با محتوای مطلوب یا نامطلوب دریافت می کنیم ، در مورد پیام های نامطلوب چه مستقیم چه غیرمستقیم ، بسیار کمک کننده هست که ضمن احترام به احساس و فکر طرف مقابل از او جویا شویم که علت ارسال این پیام مستقیم ” مامانم بهم گفت که ازم متنفره” چیست و یا ما از صحبت و رفتار فردی چنین حسی پیدا کردیم بهتر است مطرح کنیم مثلا ” احساس می کنم از من خوشت نمی آید، میتوانم دلیلش را بدانم؟” با گفتمان و شیوه های مهارت ارتباط موثر گرد و غبار رابطه ها را پاک کنیم
عالی بود ولی من ۱۷سالمه دوساله پیش نامزاد کردم بنظرم زندگی خیلی تاریکه نمیخوام بمیرم ولی میخوام از همه مردم دور باشم هر سال که تولدم میشه خیلی حالم بد میشه نمیدونم دقیقا باید چیکار کنم
امیدوارم همیشه خوش و سلامت باشید با توجه به عبارت هایی که در کامنت مطرح کردید از تست های آنلاین سایت برای سنجش افسردگی و اضطراب استفاده کنید لطفا
منم از روز تولدم بدم می یاد قبلا وقتی تولد برام میگرفتن خانواده ام خیلی خوشحال می شدم ولی الان دیگه نه از اینکه الکی دست بزنن و بگن تولدت مبارک تولدت مبارک متنفرم از کلمه ی تولدت مبارک هر روز دعا میکنم که روز تولدم نشه امسال که تولدم شد مجبور بودم الکی بخندم و تظاهر به خوشحال بودن بکم فقط خدا میدونست دو دلم چی میگذره به علاوه ی اینکه از روز تولدم بدم می یاد از مناسبت های دیگه هم بدم می یاد
خیلی دوست داشتم یه یه خوانواده دیگ داشته باشم حالا چرا چون
من در واقع بدون خواسته پدر و مادرم به دنیا امدم و حتی با پدرم از بچه گی راحت نیستم فقط در حد یه سلام احساس میکنم دارم با یه غریبه زندگی میکنم هر وقت خوانواده اینو اونو میبینم بغضم میگیره وقتی میبینم دوستام با باباشون خیلی راحتن و همو بغل میکنن بغضم میگیره همیشه سر نماز به خدا میگم چرا منو ندادی به یه خوانواده ایی که واقعا بچه میخواستند چرا منو دادی به اینا که ختی منو نمیخواند
سلام
امشب تولدمه
۱۴۰۰/۱۲/۱۲اسفند و شب قبلش پدرو مادرم با هم دعوا کردن و خیلی دل خور شدم اصلا دوست ندارم واسم تولد بگیرن چون من در واقع اصلا تولد نگرفتم و تولد و پیام های تبریک خیلی ازارم میده جوری که دوست دارم اصلا بدنیا نمی اومدم
تعارض بین انسانها امری غیرقابل اجتناب است اما خب بعضی این تعارض را مدیریت می کنند به اصطلاح حل تعارض خوبی دارند بعضی ها در این مهارت ضعیف تر هستند ، خیلی بهتر است به جای دلخور شدن و حس منفی خواهان ساختن و قشنگ تر کردن آن باشیم، مثلا از آن ها در خواست کنید که زمانی را برای صحبت در مورد یک مسئله مهم به شما اختصاص بدهند و در آن دور همی والد -فرزندی از اینکه دعواهای آنها چقدر روی حال شما اثر بدی می گذارد صحبت کنید و از آنها محترمانه درخواست کنید را حلی برای برون رفت از این شرایط پیدا کنند که در درجه اول می تواند استفاده از کمک حرفه ای باشد.
من امروز ۲۴ ساله میشم و دانشجوی ارشدم ، شغل ندارم ، اميدي به آينده ندارم ، دانشگاهي كه دوست داشتم و قبول شدم ولي به خاطر كرونا نميتونم برم شهر ديگه و خونه نشين شدم ، هم سن هام همه كار ميكنن ، ازدواج ميكنن ، احساس بي مصرفي ميكنم ، اوضاع اقتصادي فشار مياره ، جوونيم داره ته ميكشه و من هنوز هيچي از زندگي نفهميدم ، امروز بدترين روز ساله!
روز تولد زمان مناسبی هست که برنامه ریزی کنیم تا تولد سال دیگه به چه مرحله و شرایطی از زندگی می خواهیم برسیم ، برای رسیدن به این اهداف چه برنامه ای باید داشته باشم چه نکات مثبتی را در خودمان تقویت یا ایجاد کنیم کدام نقاط ضعف ها اصلاح یا بهبود نماییم. مثلا هم سن هایی که در حال کار کردن چه رزومه و توانایی دارند که موفق به کاریابی شده اند خود شما چه علائق امکانات و توانایی هایی دارید و با همین ها و یا آموزش های دیگر موفق به استخدام می شوم فراموش نکنید اهداف باید SMART باشند اگر این طور نباشد به هدف نمی رسیم و در نهایت خود را مقصر و صاحب مسئله و مشکل می شناسیم.
سلام من امروز ۱۶ سالم شد تا شب خوب بودم اما الان که چتای دوستامو خوندم ی حس نادیده گرفتن بهم دست داد انگار من نیستم قبلا اینجوری نبود شاید چون من درسم خ ب تر از اونا بودو اونا موقع امتحان ها به من نیاز داشتند اما الان که امتحانی نیست دوستی هم نیست و من خیلی از این موضوع ناراحتم که انگار برای بقیه مثل یه روحم💔💔💔
بعضی اوقات برداشتی که از اتفاق ها برای ما در ذهن مان شکل میگیرد الزاما با واقعیت یکسان نیست، پیشنهاد می دهم درباره خطاهای شناختی در اینترنت مطالعه کنید شاید بخشی از افکار شما به دلیل خطای شما باشد.
چقدر هم درد! امروز روز تولدمه و از اول تا آخرش فقط به گریه گذشته…کاملا همتونو درک میکنم…حس میکنم خانوادم علاقه ای بهم ندارن، حس میکنم روز تولدم فقط جهنمه. هر سال یه برنامه پیش میاد، یه سال دعوا یه سال گریه، امسال هم نه کادو داشتم نه کیک. فکر میکنن چون دیگه بچه نیستم حق داشتن اینا رو ندارم و خب من فقط ۱۵ سالمه…ناراحت میشم که دوستام بیشتر از خانواده خودم بهم تبریک میگن! پارسال که کلا یادشون رفته بود حتی یه تبریک خشک و خالی بگن، حس میکنم برای نزدیک ترین افراد زندگیم هیچ اهمیتی ندارم…
حس می کنید برای نزدیک ترین افراد زندگی هیچ اهمیتی ندارید، این شاید فقط حس شما باشد که چندان هم صحیح نباشد. وقتی در همچین حالی با هر کسی قرار می گیریم خیلی بهتر میشود که حس خودمان را برای او بازگو کنیم ” من ناراحت شدم از اینکه روز تولدم نه کادو داشتم نه کیک” و در ادامه ” خیلی دوست داشتم که تولدم را جشن می گرفتید هر چقدر هم کوچک و خودمانی”
این جشن گرفتن چه تغییری در حال و هوای شما و رابطه با خانواده تان ایجاد می کند؟ در ادامه صحبت این تغییر و پیامد را برای آنها مطرح کنید مثلا : ” اینجوری خیلی خوشحال تر میشم”
بدترین حس دنیا روز تولدم دارم اونم بخاطر یه نفر ک نمیتونم از دنیاش خارج شم
ای کاش اطلاعات بیشتری داشتم تا کمک موثری به شما می کردم ، اما برای شما زندگی شاد و آرام و عشق بدون آسیب آنگونه که لایق آن هستید آرزو می کنم
امروز تولدم بود متولد سال ۸۶ عم بعد این چند روزه با کل کل مامان بابامو این چیزا مواجه بودم مامانم دیروز برام تولد تولد خوند ولی سخت ب اون جمع خانوادگی نیاز دارم
یه حسیم ک انگار برای جلو توجهم شده دوس دارم افسرده باشم و خب این افسردگیو بقیه بفهمن
من همیشه خدا جلو دوستام مسخره بازی درمیارم و اونارو میخندونم
میگم هرکی شاد تره غمگین تره این واقعیته
در مورد خواسته تان” سخت ب اون جمع خانوادگی نیاز دارم” با خانواده صحبت کنید و اینکه به این در کنار هم بودن چقدر احتیاج دارید صحبت کنید برنامه ریزی کنید برای بودن بیشتر با اعضای خانواده تجربه دور هم بودن و خوش بودن واقعی را برای خودتان و خانواده تان بسازید.
هفته دیگه تولدمه دوست ندارم از کسی تبریک بشنوم پارسال روز تولدم نشستم یک گوشه یه دل سیر گریه کردم میترسم امسال هم همین اتفاق بیوفته دلم میخواد روز تولدم غیب بشم تا تبریکی نشنوم البته از کجا معلوم کسی روز تولدمو یادش باشه…
منم مثل شما هستم دقیقا حتی پارسال روز تولدم به مامانم گفتم تولدمه نمیخوای برام یه کیک تولد بگیری …
تولدتان مبارک، خیلی از پیش بینی های ما متاسفانه واقعی می شوند . چرا؟ چون به محض فکر کردن و بیان آنها ناخودآگاه ما در جهت تحقق آن فعال می شود. حالا که این مطلب و کامنت ها را خواندید می دانید که افسردگی روز تولد چیز عجیبی نیست، برای خیلی ها پیش می آید و در تله آن نیفتادن هم راهکارهایی دارد که در مقاله ذکر شده است.
سلام
من دو روز دیگه تولدمه و بیست سالم میشه ولی نگرانم ک روز تولدم افسردگی داشته باشمو حالم خوب نباشه چون ک پارسالم همین اتفاق افتادو من کل روزو تو حمام موندمو گریه کردم اصلا دلم نمیخاد دوباره امسالم این اتفاق بیوفته نمیدونم چیکار باید بکنم?
تولدتان مبارک، خیلی از پیش بینی های ما متاسفانه واقعی می شوند . چرا؟ چون به محض فکر کردن و بیان آنها ناخودآگاه ما در جهت تحقق آن فعال می شود. حالا که این مطلب و کامنت ها را خواندید می دانید که افسردگی روز تولد چیز عجیبی نیست، برای خیلی ها پیش می آید و در تله آن نیفتادن هم راهکارهایی دارد که در مقاله ذکر شده است.
سلام از وقتی کرونا اومد دیگه برام تولد نگرفتن من خیلی تولد دوست دارم ولی روز تولدم حتی برام یک برف شادی هم نمیزنند حالم خوب نیست لطفا کمکم کنید
سلام متاسفانه شرایط پاندمی کرونا باعث شده معاشرت ها محدود شود اما خب خلاقیت، نوآوری و فن آوری خیلی جاها به ما کمک می کند مثلا در پیک دلتا کرونا به جشن تولدی در اسکایپ دعوت شدم زمانی را با دوستان خوش گذراندیم و دیداری تازه کردیم حتی قبل از تولد کادو ها را پیک کرده بودیم و برنامه باز شود دیده شود هم داشت این جشن .خلاق باشیم.
منم امروز تولدمه
دوستم پرسید چه حسی داری از روز تولدت
گفتم انگار سالگرد وفاتمه
یه غم یه بغض
بخاطر اینکه میبینم بقیه منو دوست دارن برام ارزش قائلن
و میخان خوشحالم کنن
ولی من از خودم ناراحتم ناراضیم
زادروزتان خجسته، به این فکر کردید که چه انتظاری از خودتان داشتید که برآورده نشده؟ چه فکری به سراغ شما آمده که غمگین تان کرده؟ این خودی که از خودش ناراضی است اگر چگونه بود راضی می بود؟
ناراحتم
امشب که روز تولدمه دوست داشتم پدرو مادرم حداقل فراموش نمیکردن بچه طلاق بودن سخته وارزوی تبریک شنیدن محاله وقتی آرزو داری که اگه شده فقط واسه چند ثانیه محبت هردوشون کنار هم داشته باشی اما نمیشه به جاتبریک گفتن ناراحت این هستن که چرا اصلا وجود دارم متاسفم واسه هردوشون وهیچ وقت نمیبخشم
سلام
ناراحتی و غم شما کاملا قابل درک است . به نظر می رسد فراموشی روز تولد فرزندان توسط والدین به خصوص والدینی که از هم جدا شدند به خاطر خشم معطوف به خود است . نه نادیده انگاری فرزندان .
حضور شما در عرصه این جهان هدفی را دنبال می کند ان هدف را دریابید .تنهایی وجودی یکی از مسائلی است که امروزه در جهان به ان پرداخته میشود چون تنهایی یکی از بیشترین احساسهایی هست که تجربه می شود ..پیشنهاد می کنم حتما در جریان رواندرمانی قرار گیرید .
من از روز تولدم متنفرم،امروز تولدمه هنوز تو اتاقم از تخت پانشدم دوست دارم تا شب تو اتاقم باشم،دوست دارم گوشیم و خاموش کنم جواب هیچ زنگ و پیام و منشن اینستایی رو ندم،
از کادوهای مناسبت دار ،سوپرایزهای مناسبتی متنفرم
بنظرم اگه کسی و دوسش داریم باید بی مناسبت واسش هدیه بگیریم و سوپرایزش کنیم
منم امروز تولدمه
ولی نمیدونم چرا واقعا اصلا واسم مهم نیست
من پشت کنکوریم و واقعا تو این چند ماه میشه گفت بجز درس خوندن هیچ کار دیگه ای نکردم (هیچ مناسبت یا جشن خاصی تو ۶ ماه اخیر نداشتیم و فقط منم و اتاقم و کتابام )
از وضعیت فعلیم راضی نیستم
در واقع اصلا از خودم راضی نیستم واسه همین دلیلی واسه جشن گرفتن و این چیزا نمیبینم
کلا جشن گرفتن بقیه هم واسم مسخره و بی معنی به نظر میاد
کلا یکم ارتباط برقرار کردن با بقیه برام سخت شده
ولی واقعا دیگه برام مهم نیست
تولدتان مبارک، زمان پیش از کنکور دوره ای سخت و خاص هست که تمرکز و هدف گذاری ویژه ای را طلب می کند، اما با اتمام این دوره وقت آن می شود که خوب فکر کنیم ارزش های زندگی ما کدامند و برای رسیدن به آن ارزش ها چه هدف گذاری مناسب هست.
عم خب فردا تولدمه از یه طرف دوست دارم یادشون باشه و از یک طرف متنفرم ازینکه فقط توی روز تولدم توجه های الکی رو داشته باشم یا غافلگیری. انگار ی حسی میگه قایم شو تا نبیننت،اینجا امن نیست (دقیقا نمیدونم مشکلم چیه میشه راهنمایی کنین?:)
شاید بهتر باشه به این مفهوم بپردازیم که چرا فکر می کنیم ” توجه های الکی” از اطرافیان گرفته ایم این مفهوم الکی بودن و ناباوری درباره محبت دیگران از کجا می آید؟! نا امنی که در زندگی احساس می کنیم در کدام الگوی ذهنی ما جای گرفته است.
سلام من هم از جشن تولد برای خودم واقعا بدم میاد آخه با چه زبونی بگم که برای من جشن تولد نگیرید بخدا دوست ندارم به افراد خانواده هر سال میگم با ناراحتی و عصبانیت میگم که دوست ندارم خوشم نمیاد دست خودم نیست دوست ندارم گوش نمیکند بازم مثل …. برام تولد میگیرند واقعا از پدید سورپرایز متنفرم. ??? من همین دو ساعت پیش جشن تولد بود بجای اینکه خوشحال بشم کلی ناراحت شدم علتشو هم نمیدونم الان چند سال که اینطوری شدم شاید احساس ترحم میکنم یا شاید ……!!!???مرسی ازتون اینارو اینجا گفتم کمی آروم شدم من امیر ۳۳ ساله ساکن تهران
سلام و درود اقای امیر گرامی
فرمودید چند سال است که از جشن تولد و به خصوص حالت سوپرایز احساس ناراحتی و خشم می کنید . در فرایند رشد انتظارات والدین و جامعه فشارهای زیادی را افراد به همراه دادد خواه ناخواه انتظارات از خود هم در این مسیر شکل می گیرد .
چنانچه از تصویر تعریف شده فاصله بگیریم احساس خشم از ناتوانی بر ما غلبه می کند . انچه باید اتفاق افتد بازسازی دوباره طرحواره های شماست . حتما به متخصص مراجعه کنید .این نوشتار شما اغاز اقدام برای تعییر است .
من فردا تولدمه، از روز تولدم متنفرم نمیدونم چرا ??
تولدتان مبارک ، امیدوارم خواندن مقاله در یافتن پاسخ به شما کمک کند.
چند روز دیگه تولدمه بیست سالم میشه بیشترین چیزی ک نگرانم میکنه ترس از اینده هست نمیدونم ت این کشور لعنتی شغلی ک میخوامو بهش برسم یا نه از طرفی بنظرم زندگی بی معنا داره میشه چ فایده داره این همه تلاش کنی اخرش همش تو ایران بفنا میره مهاجرتم ک پول میخواد ?? گاهی با خودم میگم ای کاش هرگز به دنیا نمیومدم
من امروز تولدم هست ناراحت هستم و شب یلدا هست هیچکس نمیاد خونمون تنها تنها تنها هستیم خیلی دلم گرفته ???
سلام
احساس شما قابل درک است .در ریشه های فرهنگ ایرانی شب یلدا با مهمانی و جمع گرم خانواده ها همراه بوده و این امر اگر با روز تولد فرد همراه بود به زیباییش می افزود .با همه گیری کرونا و محدودیت های جمعی تعریف جدیدی از مراسم شده است .
پذیرش تغییر و سازگاری اهمیت بسیاری در این امر دارد . چه خوب است خود شما برای خودتان اماده سازی جشن کوچک را داشته باشید و به دنبال جمع کوچک انلاین را می توانید فراهم کنید. روز تولد یعنی یک سال بزرگتر شدن و تعهد و مسیولیت لذا این امر می تواند تنش زا باشد .
فردا تولده ولی برعکس همه که تولدشون میشه خوشحال میشن من جوری بغض گلومو گرفته اصلا خوشحال نیستم حالم خیلی بده
عالی
نگاه زیبای شماست
امروز تولدم ولی اصلا حالم خوب نیس۴
سلام و درود
روز تولد ورود به سنی جدید محسوب می شود .این عامل می تواند در مقاطع مختلف احساس های متفاوتی را ایجاد کند در سن نوجوانی مسیولیت پذیری و کنجکاوی متناسب با سن می تواند کاهش حس منفی را از روز تولد به همراه داشته باشد ..زندگی نازیسته غم و ناشادی را ایجاد می کند . ایجاد هدف و معنا برای زندگی کمک کننده است . خوددوستاری را افزایش دهید و در جهت ان اقدام کنید .
سلام ،فردا تولدمه ولی انقدر حالم بده که میخوام تاریخ مرگم همین فردا باشه:)))))) ……
منم ۶ اذر تولدمه . تولدمون مبارک
مثل من متولد پاییزی
تولدمون مبارک
منم تولدم امروزه
۲۱ آذر
سلام
افسردگی روز تولد می تواند از اضطراب ناشی شود. اضطراب بابت اینکه با افزایش یک سال به عمرم مسئولیت من نیز در قبال خودم خانواده و جامعه افزایش می یابد. کمک طلبی از جمله ویژگیهایی است که برای سلامت روان تعریف می شود. برای گذر از این دوره و ورود به مسیر جدیدی از زندگی می توانید از دوستان و معلمان و مشاورین کمک بگیرید.
۵آذرماه امروزتولدمه هیچ کس نه خانواده نه دوستام حتی یه تبریک خشک تایکی دوسال قبل به عین خیالمم نبود ولی می بینم هرچی بزرگ ترمیشه آدم میازش یه عزیزی کردن توجه کردن خوشحال شدن ازطرف عزیرانش نیازداره ۲۰سالم شدامروز اونقدری حس بددارم فک می کنم دارم غرق میشم ازبغض واقعا اونقدفک کردم تایه وقتی فک می کزدم لابودمن ادم عجیب غریبی هستم همه روخوشحال می کنم سوپرایز می کنم برامن که میشه هیچ کس فقط صبح یه تبریک اومد برام ازبانک بود
ولی خوشحال شدم کامنتاروخوندم اینکه باعث دلگرمی هم شدیم فک نکردیم که فقط مااینطوریم لابودادم عجیبی هستیم ای کاش جوری بودکه هممون دورهم میشدیم باهم
امروز۲۳ ابانه و من ناراحتم .اول اینکه پدرو مادرم برای خوشال بودنم خیلی تلاش میکنن ولی من نمیدونم چمه اونا فقط ی خواسته از من دارن و نمیتونم انجامش بدم جدا از همه اینا خیلی تنهام میدونی دورم پر از ادمه ولی الان تنهام شاید سال دیگه بیامو نظرمو بخونم ارزو میکنم که به ارزوهام رسیده باشم و ???تویی که اینو داری میخونی میدونم سخته میدونم ناراحتی میدونم دلت گرفته شاید دلت میخواد یکیو بغل کنیو ?گریه کنی فقط همین یه اغوش شایدم نه نمیدونم من که نیاز دارم به این چیزا خلاصه میخواستم بهت بگم تو فوق العاده ای فقط هنوز نفهمیدیش ما همه فوق العاده ایم کاش زودتر بفهمیم ?خب دیگه خیلی فلسفی شد??بیاین به هم قول بدیم موفق بشیم
حالمو خوب کردی:)
منم واسه روز تولدم لحظه شماری میکردم ولی روز تولدم بدجوری احساس پوچی میکردم انگار یه ساعت خوبم دوساعت بد . از اون طرف هم معلما عین چی بهمون فشار میارن آقا مگه ما رباتیم مارو چی فرض میکنین که واسه ۵دیقه کلاس یه خربار درس میدن بعد میگن خیلی آسونه شما وظیفه تونه بخونین که بازم براتون دارم بعد امتحان سوالایی میدن که نگفتن بعد انتظار دارن تو این وضعیت افسرده نشیم فقط راهنمایی ها و دبیرستانی ها میفهمن من چی میگم دبستانی بودن خیلی خیلی آسونه وقتی مجازی وارد راهنمایی بشن حرف منو میفهمن با
من یک هفته رفتم یه مسافرت برا دکتر و اینچیزا بود
بعد اینکه برگشتم رفتم سالن ورزشیم
یک بسکتبال پلیر حرفه ای هستم و اینکه خیلییییییییی تو این مدت کم ضعف کردع بود بازیم به شدت افسرده شده بودم و الان دو ماهه دیگه نمیخوام اصلا به باشگاه برم
سلام و درود
هنگامی که در شرایط حرفه ای ورزشی را دنبال می کنیم حتما جنبه های از کمالگرایی و سخت گیری های افراطی در برنامه های فردی وجود دارد همین دو عامل احتمال گرایش به ناشادی را تسهیل می کند . سطح انرژی روانی شما کاهش یلفته ، ورزش بسکتبال بازی تیمی است این خود بر جنبه ای شخصیت اجتماعی شما نشان دارد .
حتما دوستان خود را در جریان حال و احوال خود قرار دهید . و به ردانشناس مراجعه کنید .سبک اسنادی می تواند عامل مهمی در اثر گذاری احساس متفی باشد .
حالم داره بهم میخوره از این روز واقعا خیلی بدع و من اصلا ازش خوشم نمیاد خیلی این روز شخمیه و من دیگه داره حالم خودم از خودم بهم میخوره نه غذای مورد علافه من نه کیکی اصلا به اندازه کافی داشتم من
از این به بعد تو زندگی من روز ۱۴ آبان دیگر معنی نخواهد داشت حالم داره بهم میخوره این چیه آخه ناموسا ولمون کنید اه
انگار نه انگار تولدمه
واقعا حوصله ام سر رفته خیلی مسخره س این روز ?
امروز ۱۳آبان روز تولدمه اما مثل روزای قبلم میگزره حتاََ ۱۴سالم شده هیچ کس احمیت نمیده من خیلی خیلی افسرده شدم ??????
امروزم تولد منه و واقعا بد هستش
سلام هدیه عزیز
دوره نوجوانی و دست یابی به هویت می تواند عاملی برای ایجاد اضطراب و به دنبالش شکل گیری اضطراب باشد . زنده نگاه داشتن کنجکاوی و علاقمندی به کاوش که یکی از ابعاد کسب هویت است می تواند در کاهش این امر اثر گذار باشد . مشاوره از متخصصین در این امر بسیار موثر است .
هدیه عزیز
دوره نوجوانی ویژگی خاص خودش را دارد .به راستی شما چه هدیه ای به خودتلن دادید ؟ روز تولد فرصت دوباره رشد و تغییر است لذا برای جهت دار شدن و هدفمند سدن مسیر زندگی و احساس بهتر ضمن تغییر انتظارات از بیرون از خود به درون از مشاورین کمک بگیرید
سلام من تولدم بهمن از چند ماه قبلش برنامه ریزی میکنم چند هفته به تولدم مادرم و … برام تولد میگیرن اما چون خواهرم و خودم تولدمون چند روز فاصله هست باهم یکجا میگیرم روز تولد خواهرم تولد میگیریم و توی ذوقم میزنن و به خواهرم بیشتر توجه می کنن و برام هدیه مورد نظرم رو نمی گیرن و یک ماه مونده به تولد گریه میکنم تا روز تولدم پارسال خونه مادربزرگم تولد گرفتیم اما پدربزرگم حتی تبریک هم نگفت مادربزرگم گفت که با پول من کیک بخرید اما بخاطرش بدترین و ارزونترین کیک رو خریدیم ..
امروز۸/۸ تولدمه ? و من حتی خوشحالم نیستم بلکه خیلی ناراحتم با اینکه فقط ۱۵ سالمه اما انقد ناراحتم و افسرده که امروز هم برام مثب روزای دیگه عادی و خیلی هم ناامیددانه هست
وااای دقیقا امروز ۱ آذر تولد ۱۵ سالگیمه و خیلییییی ناراحتم و نمیدونم چرا
ایلار عزیزم
نوجوانی خود تعییر و تحولات فیزیولوژی و روانی را به همراه دارد .از طرفی در جستجوی هویت و مسیولیت پدیری برای اینده فردی می تواند استرس زا باشد .روز تولد روز اغاز است روژ اغاز تجربه های جدید و یادگیری های بیشتر .
اگر بدانید بیشترین شرایط سخت در دوسال اول زندگی هر فرد تعریف می شود که راه رفتن سخن گفتن و ارتباط برقرار کردن صورت می گیرد کمتر احساس سختی مسیر احساس میشود .
خوبه پس تنها نیستم
فردا عمل دارم داشتم فکر میکردم خوب میشد اگه تولد بهمن و مرگهم بهمن لعنتی باشه
از بهمن متنفرم مخصوصا ۵ بهمن
چرا باید برای چیزی که توش دخالتی نداشتم زجر بکشم بخاطر چی مامانم به دنیام آورد بخاطر همین بدنیا اومدنمه که باید اینقدر زجر بکشم نه میتونم خود کشی کنم و نه میتونم درست زندگی کنم فقط هرروز به دردام اضافه میشه و با همه ی این وجود وقتی با بقیه عصبی برخورد میکنم فکر میکنن من مشکلی دارم !! اگه اینقدر ازم بدون میومد چرا بدنیام اوردیننن؟!!!!!
من دو روز دیگه تولدمه! هر سال خیلی شوق و ذوق داشتم و دقیقا روز تولدم که میشد غمگین میشدم، چون دوست داشتم روز تولدم دورم شلوغ باشه، همه کسایی که دوسشون دارم پیشم باشن و این روزو با هم جشن بگیریم اما همیشه با چهارتا تبریک خشک و خالی میگذشت و از اینکه این روز خاص با روزای دیگه هیچ فرقی نداشته ناراحت میشدم.
امسال ولی از دوهفته پیش همین حسو دارم! روز تولدم هیج فرقی با روزای دیگه نخواهد داشت. من هرسال خودم برای خودم کادو میخرم و همیشه کادویی که خودم برای خودم میخرم بیشتر از همه چیز خوشحالم میکنه اما حتی امسالم کادویی که خودم خریدم چند روز بعد به دستم میرسه! دوستامو بخاطر کرونا هیچ کدومو قرار نیست ببینم! از یه سال پیش هم همش به خانواده گفتم که این روز بریم بیرون خونه نمونیم و الان هرجور بهونه ای میارن که از جاشون تکون نخورن. حتی از بچگیم از اینکه چند روز قبل یا چند روز بعد برام تولد بگیرن یا روز تولدم بهم کادو ندن ناراحت میشدم.
تولدم جمعه است! عصر نحس جمعه ! همه چی دست به دست هم میده زهرمارم کنه این روزو.
سلام برشما
یکی از مواردی که افراد را به سمت افسردگی و عدم رضایت از زندگی هدایت می کند ایجاد و افزایش انتظاراتی بیرونی برای خود می باشد .تولد به معنای فرصتی برای تجربه در کره زمین است و روز تولد یاداوری این فرصت می باشد . درونی ساختن این نکته که خودمان تنها کسی هستیم که مسئول شادی آفرینی در زندگی مان هستیم اهمیت دارد .مهارتهای خاصی برای شادی افرینی در زندگی وجود دارد که متخصصین روانشناس و مشاورین در جلسات درمان این تکنیک ها و فنون مختلف رفتاری و شناختی رااموزش می دهند
سلام منم هرسال روز تولدم ناراحتم حس میکنم بی دلیل اینجوریم یا بخاطر چیزی که یادم نمیاد چیه و تو ناخوداگاهمه
قبلش کلی ذوق و شوق دارم و وقتی روزش میرسه حس غریبی میکنم،روزهای بعدشم افسوس میخورم که چرا روز تولدم خوشحال نبودم
کلا این اتفاق هرسال میوفته و من با اینکه تلاش کردم نتونستم درستش کنم شایدم بخاطر اینه که هرسال شب تولدم یه اتفاق بد برام میوفته
یبار از ته دلم خواستم کسی سورپرایزم کنه ولی چون تولدم تو شب یلداس همه به فکر مراسم خودشونن تا تولد من…تنها خوشحالیم اینه که تو این مورد تنها نیستم و ادمای دیگه ای هم هستن که روز تولدشون ناراحتن
امروز تولدمه و من خیلی ناراحتم بهترین رفیقم فقط یه تبریک خشک و خالی گفت در صورتی که من برای تولدش کلی سوپرایز اماده کردم خیلی از این حرکتش ناراحت شدم پدر و مادرم همتبریک گفتن ولی تبریک خوبی بود کلا از بین این همه دوست و رفیق ۳ نفر یادشون بود این اتفاق خیلی ناراحتم کرد:)
سلام و درود
این احساس شما شاید برای بسیاری تجربه مشترکی باشد . یکی مواردی که سبب می شود انتظارات است که از دیگران داشته باشیم .مدیریت انتظارات و سپاس گویی از هر گونه توجه مثبت دریافتی از محیط خانواده و دوستان می تواند احساس بهتری را برای فرد ایجاد کند .
برای کسب مهارتهای مدیریت انتظارات می توانید به متخصصین روانشناس مراجعه کنید . هر توجهی هرچند کوچک توجه است .
من امروز تولدمه. از تولدم بدم نمیاد، اتفاقا خیلی هم خوشم میومد. از چند روز قبل ذوق داشتم که امروز تولدمه! ۱۷ سالم میشه! یه جشن کوچیک با خونوادهام گرفتم و چندتا پیام تبریک انگشت شمار ولی فوقالعاده باارزش گرفتم. ولی انگار یه چیزی واقعا کمه… خیلی بچگانه ممکنه به نظر برسه ولی فکر میکردم امروز خاص تر باشه، نمیدونم حداقل فکر میکردم خودم امروز احساس خاص تری داشته باشم… بی دلیل غمگینم… گاهی این فکر به ذهنم میاد که اندازه ای که من برای تولدم ذوق داشتم، مامان بابام هم هیجان زده بودن؟ نکنه از بدنیا آوردنم پشیمونن؟ تولد خواهر کوچیکترم دو روز بعده ولی بابام اول تولد اونو تبریک گفت بعد منو. بچگانهست نه؟ ولی برای من خیلی سنگینی میکنه رو سینم. چند وقت پیش یه بحث گنده باهاشون داشتم، راجب شغلی که میخوام تو آینده داشته باشم. میترسم که نکنه حالا که دخترشون نمیخواد شغلی که اونا میگفتن رو داشته باشه، دیگه از اومدنش تو زندگیشون پشیمون باشن. احساس میکنم کسی بابت به این دنیا اومدنم خوشحال نیست…
سلام
نکاه منفی به خود ، دنیا و اینده مثلث افسردگی و ناشادی را نشان می دهد . دوره نوجوانی از جهاتی بسیار مستعد افسردگی است .جهت رفع نگاه منفی و افکاری غیر منطقی مانند از زاویه دید دیگران مساله را بررسی کردن می توانید به مشاورین و روانشناسان متخصص مراجعه کنید و کتاب خودیاری چون هیچ چیز نمی تواند مرا ناراحت کند اری هیچ چیز البر الیس را درباره خود قرار دهید
فردا تولدمه و فقط ناراحتم کاش ب دنیا نمیومدم خیلی بده تو ۱۵ سالگی این حسو داشته باشی??
منم امروز تولدمه خیلی غمگینم ، کاش بدنیا نمیومدم? کاش برا برگردوندن نفسم از پاهام اویزونم نمیکردن و به پشتم بزنن کاش …?
منم امروز ۱۲ ام تولدمه
تولد مزخرف ۲۵ سالگی ک فقط یاداوری میکنه زندگیم چقد پوچه ک ای کاش بدنیا نیومده بودم . از عالم و ادم بدم میاد و یه روز مزخرف داشتم امروز. وقتی ام ک بدخلقی میکنم و از ادما فاصله میگیرم ک حداقل با بدخلقیم مواجه نشن خانوادم میگن چته چرا اینجوری هستی و فلان و بسان
دلم میخواست اصلا وجود نداشتم . همه ی عمرمو درس خوندم و هیچ وقت برای خودم زندگی نکردم …
باهات همدردی میکنم بدون تو تنها نیستی
منم امروز تولدمه
بدم میاد واسم تولد بگیرن برای همین به همه تاریخ اشتباه دادم که نفهمن امروز تولدمه وقتی هم بفهمن دیگه دیره
احساس میکنم اصلا براشون احمیت نداره تولدمه یا نه
منم امروز تولدمه حتي همسرم هم يادش نبود بهم تبريك بگه خيلي دلم شكست اصلا كنترل اشكام رو ندارم
سلام
در برخی خانواده تاریخ تولد و تبریک گفتن ان جز اداب و رسوم خانوادگی نبوده ، لذا پس از ازدواج امکان فداموشی تاریخ تولد همسر پیش بیاید .
یاداوری تاریخ تولد روز قبل از ان می تواند موثر واقع شود .از طرفی بیان زبان عشق همسر شما می تواند متفاوت از تبریک تولد و در عمل به گونه ی دیگری ارایه شود .
امشب شب تولدمه،ولی پدرومادرم بهم تبریک نگفتن ،دوستام سوپرایزم کردن ،ولی همسرم مث یه غریبه فقط بهم تبریک گفت ،حس میکنم اصلا این روز براش مهم نیس ،دلم میخاد هیچکس هیچ کاری واسم نکنه ولی حداقل همسرم با محبت بهم تبریک بگه و حداقل یه شاخه گل برام بگیره،خیلی دلم گرفته،کاش ما ادما بدونیم که روزای مهم زندگی هم باید کنار هم باشیم،ن فقط تو کلمات
سلام
زبان های عشق ورزی متفاوت است . اینکه
تبریک و شاد باش روز تولد در فرهنگ و رسوم خانوادگی نهادینه باشد یا سالهای اخیر به خانواده راه پیدا کرده باشد ، می تواند بر اهمیت ان در خانواده اثر گذار باشد . همیشه دوست داشتن و عشق ورزی با تبریک تولد یا کادو و جشن ان روز خود را نشاننمی دهد .اهمیت افراد با نقشهای انان در زندگی فردی و اجتماعی مشخص می شود .
پیشنهاد می کنم حتما در یک شرایط مثبت رفتارهای حاکی از عشق ورزی همسرتون را به او یاداور شوید و قدرشناسی را نشان دهید و سپس احساس و نگاه خود را به این مساله به همسر خود بگویید و اینکه چرا این یاداور شدن این روز تولد برایتان اهمیت دارد .و اینکه هنگامی غفلت صورت گیرد جه تقکر و احساسی ایجاد می کند .
خیلی حس بدیه واقعا برخلاف همه همه روز تولدم غیب میشن اصلا عقده یه جشن تولد از طرف خوانده یا دوستامو دارم
من فردا تولدمه ولی یه دنیا غم دارم
روز تولد در بسیاری از افراد حالات متضاد شادی و هم را ایجاد می کند . احساس مسئولیت از بزرگتر شدن و شکل گیری هویت می تواند عامل اثر گذار در این فرایند باشد .
خود دوستاری و مفهوم شفقت به خود از عوامل مهم و جدی در عرصه روان درمانی و مشاوره است .پیشنهاد می کنم در این امر با مراجعه یا تماس با مشاور اقدام کنید .
اووم منم امروز تولدمه . وجودهمه در کنارم آزارم میده .البته اون همه که گفتم هعی سربه سرم میزلرنو حرفای ناخوشایند میزنن .اینکه هیچوقت برامن جشن نگرفتن و وقتی هم که بدنیا اومدم همه از وجودم گریه میکردن حتی مامانم .البته اینو از مامانبزرگم شنیدم باتایید مامانم.اخه اونا انتظارپسروداشتن نه دختر برای همین منو نادیده میگیرن والان که دارم میرم داخل ۱۸سالگی واقعا به حمایتشون نیاز دارم ولی اونا همش اذیتم میکنن .خواهرم هی میگه باز روز تولدشه عقده کرده و ازاین حرفا اون یکی برمیگرده میگه پول بده برم برات کیک بگیرم .واقعا این دنیام دیگه شورشو دراورده..
منم امروز تولدم بود و متنفرم از تولدم اینقدر زیاد که هر دفعه تولدم میشه دلم میخواد برم تو غار قایم شم وقتی چند وقت گذشت بیام بیرون .
منم از زوز تولد خودم متنفرم
من همش دوس دارم روز تولدم بشه ولی دقیقا وقتی تولدمه بی دلیل ناراحتم و دلم میخواد یا کل روزو بخوابم یا گریه کنم اصن خوشم نمیاد کسیو ببینم
دقیقا دو روز مونده به تولد و همش حس غم دارم همش دوست دارم تنها باشم هیچکس کنارم نباشه و فقط گریه کنم
روز تولدمم هیچکس یادش نیس و با اینکه دوستای زیادی دارم اما هیچکس بهم محل نمیزاره خیلی بده داشتن همچین حسی و با وجود این حس به همه آرامش و انگیزه میدم?????????
من هم همینجوری هستم، اکانت های واتساپ تلگرام و اینستاگرامم رو پاک کردم و تمامی راه های ارتباطی رو به روی خودم بستم. سیم کارتمم درآوردم. حتی پیام تبریک بانک هم برام آزاردهنده است. تماس هایی که به خونه منجر میشه از همسرم میخوام بپیچونه و یه بهونه بیاره، میخوام خونه نباشم تا کسی نخواد سورپرایزم کنه، بیرون باشم و برم گم شم. مفقود الاثر
کسانی که ۳۶۵ روز سال به یادت نیستند و میخوان توی روز تولدت تظاهر به یاد بودنت کنن، همون بهتر که به یادت نباشن
وای من دقیقااا همینم. از یه هفته قبل تولدم ناراحتم تا روز تولدم اوج ناراحتیمه.. اصلا هیچ کادو و جشن و هیچی خوشحالم نمیکنه. گریه میکنم داغون اصن..
امروز تولدمه
از دیشب که همه دوستام چه واقعی چه مجازی بهم تبریک گفتنوخوشحالی کردنوکلیپ فلان ولی من حس غریبی داشتم حس میکردمچقدر تنهام چقدر هیچکی دوسم نداره درحالیکه میدونم دوسم دارن
مل دیشبو گریه کردم تا خسته شدم خوابم برد
کل خوابمم اشفته بود حتی الانم باز دارم گریه میکنم
خیلی حس بدیه
خوشم میاد بهم تبریک بگن یادشون باشه ولی از یه طرف خوشم نمیاد تبریک تولد جواب بدم
فکر میکردم فقط من اینجورم تا اینکه دوستم گفت فوبیا تولد داری
منم دقیقا همین طورم همش حس میکنم کسی دوستم نداره کسی با من دوست نیست خانواده ام دوستم ندارن از من بدشون میاد برای همین وقتی برام تولد میگیرن همش باید یه دعوا و دلخوری پیش بیاد که مقصرش هم خودم هستم متاسفانه فقط روز تولد اینجوری نیستم روز هایی مثل روز دختر یا مثلا سال نو هم همین جوری هستم دلم میخواد مثل بقیه از تولدم خوشحال باشم دوست دارم یه بار بدون اینکه خودم اصرار کنم خانواده ام سوپرایزم کنن بین دوستام که میبینم همشون خیلی خوشحالل همه دوستاشون سوپرایزشون میکنن ولی منو نه 🙁 روزی از تولدم نیست که گریه نکنم ای کاش همه ماها که این مشکل رو داریم کنار هم جمع بشیم و با هم حرف بزنیم.
سلام و درود
گاهی برخی رفتارها ریشه تفکرات و احساسهای پنهانی دارد که نسبت به ان اگاه نیستیم .از دید تخصصی کامل قابل دریافت و شناسایی است .
این باور که نازنین برای شما ارزشمند است می تواند کلید پاسخ این رفتارها باشد . اگر بافت خانوادگی سنتی دارید بدانید سورپرایز کردن معمولا در این بافت صورت نمی گیرد فرزند اخر بودن و یا کنجکاویهای بیشتر داشتن می تواند فرد را به سمت علاقمندی به سورپرایز سوق دهد .
برای دریافت احساس بهتر و شناخت بیشتر از خود و دیگران حتما از مشاور کمک بگیرید
منم از روز تولدم فراری هستم. دوست دارم همه فراموش کنن و هیچکس بهم تبریک نگه. یه حسه غم دارم و برعکس هر روز خدا ک ادم شاد و بذله گویی هستم روز تولدم خودم رو دوس دارم گم و گور کنم. الان ک مطالب پیجتون رو خوندم فهمیدم ناراحتم ک آزادی ندارم و هیچوقت تولدی برام گرفته نشده و کادویی داده نشده ک در حد ذهنیاتم باشه.
در کل منتظر تبریک تولد هم هستم اما امسال واقعا همه یادشون رفته و از همه ناراحتم?
امروز تولدمه این مقاله رو خیلی اتفاقی دیدم ،واقعا هم متنفرم از روز تولدم
الان شب تولدمه دارم گریه میکنم، اینا رو خوندم جالب بود، امیدوارم…..
زری نازنین
امیدوارم …نشان از قسمتی از وجود شماست که برای زندگی بهتر و سلامت مدار تلاش می کند . باز امد روز تولد امکان ادامه مسبر را یاداور می شود و امکان تلاش دوباره با مراجعه به مشاور در خصوص هدف گذینی اقدام کنید .امیدواری نیروی محرکه خوبی است
من خودم از روز تولدم نگم متنفرم میگم خوشم نمیاد. یاد آوری می کنه که فرصت من بازم کمتر و محدود تر شده
سلام، ممنون از بیان تجربهتون. این حس در خیلی از افراد بخصوص در برخی سنین خاص بیشتر به وجود میاد.
یکی از دوستان من از روز تولد خودش خوشش نمیاد و کل اون روزو میخوابه درحالی کنین زیادی ندارم و هنوز وارد جوانی نشده چطور باید روز تولدش خوشحالش کنم؟
سلام، باید دلایل زمینه ساز این مسئله روشن بشه تا بتونیم بهترین راهکار رو ارائه بدیم. شاید دلایل متعددی در این زمینه دخیل باشند. اگر این مسئله در سایر حیطههای زندگی هم تاثیر داشته، بهتر هست راهنماییشون کنید با یک متخصص روانشناس صحبت کنند.