اختلال سوگ چیست؟
در هنگام بروز بلایای طبیعی چون زمینلرزه، سیل، آتش سوزی و …، خسارتهای فیزیکی ملموسترین پیامد این نوع از حوادث است. بسیاری از مسئولان و شهروندان هم تنها به امدادرسانی برای خارج کردن مصدومین از زیر آوار یا ساخت و ساز توجه میکنند و تا چند ماه پس از وقوع حادثه مشارکت گروههای دولتی و غیردولتی برای بازسازی و اسکان زلزلهزدگان به اتمام میرسد. ولی آنچه که ممکن است کمتر به آن توجه شود، ضرورت مداخلات تخصصی در بدو حادثه و بازسازی روانی آسیبدیدگان در طی زمان است. مداخله در بحران به صورت کوتاه مدت و بلند مدت میتواند از بروز مشکلات بعدی جلوگیری کند و به بازگشتن به شرایط عادی زندگی کمک کند. یکی از شایعترین اختلالاتی که بازماندگان بعد از بروز بلایای طبیعی مانند زلزله شدید با آن مواجه میشوند، اختلال سوگ است.
علائم اختلال سوگ
اختلال سوگ در دسته اختلالات افسردگی قرار میگیرد. فردی که به تازگی سوگوار شده است حالات و افکاری شامل بیقراری، احساس پوچی و ملال، خشم و نفرت ناشی از فقدان، بیخوابی، کاهش میل جنسی، کاهش وزن، اختلال در توجه و حافظه، از دست دادن میل به زندگی، نشخوار فکری و اشتغال ذهنی شدید نسبت به فرد متوفی، نپذیرفتن مرگ او، درد روانی شدید، بیحسی و کرختی، مقصر دانستن خود در مرگ او، دوری از عواملی که او را به یاد عزیز ازدسترفته میاندازد، تمایل به مرگ برای پیوستن به عزیز از دست رفته، بیاعتمادی به دیگران، احساس تنهایی، سردرگمی در مورد هویت شخصی و بیعلاقگی به آینده را تجربه میکند.
علاوه بر نشانههای یاد شده، احتمال بروز توهمهای دیداری و شنیداری مانند شنیدن صدای فرد از دست رفته یا تصور دیدن او، علائم جسمانی مانند دردهای قلبی و گوارشی و همچنین افزایش مصرف سیگار و مشروبات الکی نیز در بین این بیماران وجود دارد.
برخی از نشانگان اختلال سوگ با افسردگی اساسی مشترک است از جمله نشانههای غم عمیق، گریههای پیدرپی و افکار خودکشی اما از لحاظ زمان شکلگیری، عوامل آشکارکننده و محتوای افکار متمایزند. در اختلال سوگ عزت نفس دست نخورده میماند اما در افسردگی اساسی خودپنداره منفی متداول است.
محتوای افکار در اختلال سوگ بیشتر بر شخص ازدسترفته و پیوستن به او متمرکز است اما فرد بیشتر درگیر افکار منفی نسبت به خود است، خود را موجودی بی ارزش میداند که سزاوار زندگی نیست و از آنجا که انگیزه و توانایی تغییر شرایط روانی ناشی از افسردگی را ندارد، ممکن است افکار خودکشی داشته باشد.
افسردهها به طور مداوم در سرتاسر روز احساس غمگینی و دلتنگی دارند ولی در سوگ زمانی که به یاد متوفی میافتند علایم افزایش پیدا میکند و ممکن است در ساعاتی از روز خوب باشند. ۱۰ تا ۲۵ درصد افراد سوگوار ممکن است دچار افسردگیهای شدید شوند که درمان این افراد الزامی است.
اختلال دیگری که ممکن است با سوگ پیچیده اشتباه گرفته شود، اختلال استرس پس از سانحه است. در اختلال استرس پس از سانحه، برانگیختگی بیش از حد ناشی از یادآوری حادثه آسیبزا و تمرکز بر روی خود حادثه و صحنه مرگ به جای تمرکز بر فرد از دسترفته است. فرد مبتلا به اختلال پس از سانحه، درگیر خاطرات مثبتی که با فرد از دست رفته داشته، نیست، در حالیکه معمولاً مبتلایان به اختلال سوگ، همه خاطرات عزیز ازدسترفته شان را، اعم از مثبت و منفی، بارها در ذهن خود مرور میکنند.
البته ممکن است فرد در هنگام از دست دادن یکی از عزیزان به طور همزمان به اختلال سوگ پایدار و پیچیده و افسردگی اساسی یا اختلال استرس پس از سانحه مبتلا شود.
اختلال سوگ در کودکان
کودکان آسیب پذیرترین قشر در بحرانها هستند، برخلاف تصور رایج، احتمال بروز اختلال سلوک کودکان پس از یک سالگی، به ویژه در صورت از دست دادن مراقب اصلی وجود دارد. نشانگان متفاوتی در اختلال سلوک کودکان نسبت به بزرگسالان مشاهده می شود، از جمله میتوان به توقف و پسروی رشدی، اضطراب، رفتارهای تخریبی و پرخاشگرانه و اضطراب جدایی اشاره کرد. این کودکان اغلب فاقد دلبستگی ایمن بوده و این الگو بر نحوه تعاملات اجتماعی در بزرگسالی نیز تاثیر میگذارد.
مراحل سوگواری
سوگواری کردن، موضوعی جدی ست که میتواند افراد را برای مدتی طولانی تحت تاثیر خود قرار بدهد. پروفسور الیزابت کوبلر راس، مراحل پنجگانه سوگواری را به خوبی مشخص کرده است که در زیر به شرح آنها میپردازیم. این مراحل در انگلیسی به اختصار با DABDA مشخص میشود.
شوک و انکار (Denial): به طور طبیعی نخستین واکنش هر فرد نسبت به از دست دادن فرد مورد علاقه، انکار است. مدتی طول میکشد تا فقدان را بپذیرد.
خشم (Anger): بعد از پذیرش واقعیت بروز هیجانات شدید و خشم همراه با شکایت از خود و دیگران و حتی نظام هستی است.
چانه زنی (Bargaining): در این مرحله فرد به هرکاری برای نجات و فرار از پیشآمد موقعیت دست میزند.
افسردگی (Depression): با فروکش کردن هیجانات فرد وارد فاز افسردگی می شود. در این مرحله احساس پوچی و از دست رفتن معنای زندگی، بی حوصلگی و کندی روانی و مشغولیت ذهنی با خاطرات مثبت و منفی که با فرد از دست رفته را تجربه میکند.
پذیرش (Acceptance): در صورتی که فرد دست به اقدامات سازنده بزند و درمان صورت گیرد، به تدریج بعد از گذشت چند ماه تا نهایتاً یک سال علائم دوره افسردگی از بین می رود و فرد به زندگی عادی بازمیگردد.
اگر مدت زمان این علائم بیشتر از یک سال پایدار باشد و فرد نتواند این مراحل را به درستی پشت سر بگذارد، ممکن است سالها با این احساسات درگیر باشد. و علائم سوگواری طبیعی به اختلال سوگ پایدار و پیچیده یا افسردگی اساسی تبدیل شود. اگر سوگ به صورت حل نشده باقی بماند و تسکین و درمانی برای فرد داغدیده صورت نگیرد، ممکن است هرگز درمان نشود.
شیوع اختلال سوگ
این اختلال در همه فرهنگ ها، طبقه های اجتماعی، جنسیت و سن، قابل مشاهده است. شیوع آن در زنان بیشتر از مردان است. عواملی مانند سن کم فرد از دست رفته و وابستگی زیاد فرد داغ دیده به او، ممکن است احتمال بروز اختلال را افزایش دهد. شیوع این اختلال در جامعه بین ۴% تا ۵% برآورد شده است.
پیشگیری از بروز اختلال سوگ
برای هر کسی تجربه سوگ با غم و اندوه همراه است. ناراحتی در مقابل مرگ و ترک عزیزان فرآیند بهنجار و طبیعی است که اگر از حد طبیعی خارج شود، سبب اختلال میشود. با رعایت نکات زیر میتوان از میزان اندوه کاست و از ابتلا به اختلال سوگ پایدار و پیچیده و دیگر اختلالات ناشی از فقدان پیشگیری کرد:
عزاداری کردن: شرکت در مراسم خاکسپاری و عزاداری ضمن تخلیه هیجانی، از تنها ماندن فرد داغدیده جلوگیری میکند و باعث آرامش درونی او میشود.
صحبت کردن با نزدیکان: سرکوب کردن هیجانات، یکی از مهمترین ریشههای مشکلات روانی پس از سوگ است. افرادی که در بیان احساساتشان ناتوان هستند، بیشتر در معرض بیماری روانی پس از سوگ قرار میگیرند.
فاصله گرفتن از موقعیتهای تنشزا: بیتوجهی یا دلسوزی نامتناسب و درک نکردن شرایط فرد سوگوار توسط اطرافیان باعث ایجاد تنش برای فرد سوگوار میشود.
کنترل افکار منفی: برای خودداری از تداوم حس گناه و سرزنش خود و کنترل افکار منفی میتوان از کمک متخصص مشاور بهره برد.
تجربه موقعیتهایی با لذتهای کوچک: یادآوری و پذیرش اینکه زندگی ادامه دارد و با آزار خود و دریغ کردن شادیهای زندگی هیچ چیز تغییر نمیکند. دیدار دوستان و شرکت در مهمانیهای خانوادگی، سفر، تغذیه و خواب خوب و رابطه جنسی، همگی میتواند به گذار از مرحله افسردگی به پذیرش، یاریرسان باشند.
بازگشتن به زندگی روزمره: از سرگرفتن شغل و تحصیل و فعالیتهای سازنده، پس از دوره سوگواری. مانع غرق شدن در افکار ویرانگر میشوند. فعالیتهای مکمل دیگری مانند شرکت در برنامههای خیریه، میتواند در ایجاد احساس مثبت نسبت به خود و دنیا و بازگشت به زندگی عادی یاریرسان باشد.
کمک گرفتن از مشاور: لازم نیست پیش از آنکه سوگ تبدیل به بیماری شود، مشاوره با روانشناس و استفاده از راهنماییهای او میتواند در تسریع روند درمان موثر باشد. به کارگیری اصول و فنون مشاوره به افراد مصیبت دیده، میتواند به رفع ناراحتی و غم در یک چارچوب زمانی معقول و سازگاری فرد با محیط و برگشت به زندگی طبیعی و عادی شود.
شرکت در جلسات گروهی: تشکیل NGO برای حمایت از بازماندگان در حوادث طبیعی مثل زلزله و تشکیل جلسات گروهدرمانی برای به اشتراکگذاری تجربیات و ایجاد حس همدردی بین افراد میتواند در بهبود وضعیت روانی افراد موثر باشد. پزشک خوب، سامانه رزرو آنلاین روانشناس و روانپزشک و سایر حوزه های سلامت است که به شما کمک میکند بهترین متخصصان را در محدوده زندگی خود در سراسر کشور، انتخاب نموده و وقت خود را “به صورت آنلاین” رزرو کنید.
پرسش و پاسخ
متشکرم .عالی و کاربردی بود
سلام خسته نباشین ، پدر بنده بعد از فوت خواهرم به علت کرونا الان بعد از گذشت دو ماه بصورت آنی دچار حمله عصبی میشن و دچار بی قراری دلتنگی کلافگی ،سوزن سوزن شدن پاها ، داغ شدن کف پاها ، کم خوابی زود بیدار شدن بی قراری شدید که نمیتونن یکجا بند بشن میشن ویکهو خود به خود نیز خوب میشن سه بارم بردمشون پیش دکتر مغز اعصاب اولش پوکساید داد الانم سیتاکسا ۱۰ موقع خواب ده روز شده فرقی نکردن آزمایش خون و ببخشید ادرار هم دادن همه ویشون طبیعی هستش فقط داروی پروستات مصرف میکنند اونم برای پیشگیری ،میشه بنده راهنمایی بفرمایید مشکل پدرم چیه سال ۸۱ نیز یکبار اینجوری شده بودم خود به خود خوب شدن ،اگه ممکنه کمکمون کنید ممنون میشم
دخترم وابستگی شدید از زمان کودکی تا پایان ۱۷ سالگی داشته است وجزو نفرات برتر دبیرستان استعداد های درخشان رشته ریاضی بوده ودرالمپیاد نیز انتخاب شده بود *زبان انگلیسی درحدمکالمه وفول بود مسابقات ورزشی نیر مقام کسب میکرد که درپایان دراین رشته ورزشی صخره نوردی وکوهنوردی من مخالف بودم ودراین راه نیز بخاطر سقوط از ارتفاع جانش را ازدست داد واین حادثه رو من چگونه میتونم فراموش کنم الان ۲۰ روز میگذرد؟؟
سلام بتازگی برادزاده جوانم رو از دست دادم ۳ هفته
یکی از دوستانم بخاطر عکس پروفایل سرزنشم میکنه که اذیتش کردم آیا زود نیست که نسبت به عکس پروفایل من دیگران نظر بدن
و یا کار من اشتباهه و باید زودتر سوگواری رو کنار بذارم
چون خودم فکر میکنم تا چهلم طبیعیه در ضمن سر کار میرم زندگی اجتماعی خودمو خوب مدیریت کردم ولی همین یک موضوع باعث شده با دوستم کل کل کنم نظر شما چیه
سلام منم حدود ۱۵ماه پیش پسر۱۷ساله ام را متاسفانه از دست داده ام بعد از دوماه خواهر خودم با لحنی تند بهم گفت که عکس پسرم رو از پروفایلم بردارم چون هربار میبینه قلبش درد میگیره منم همون موقع برداشتم هم ناراحت شدم هم حق دادم به خواهرم ولی الان ۱۳ماهه بعد از اون عکس خودم سرمزار پسرم روز تولدش پروفایلمه و هیچ کس به خودش اجازه نداده بگه عوضش کنم چون این عکس برای من اخرین عکس دونفره روز تولدش با عکسش و مزارش هست و خیلی برایم عزیره
مطالب آموزنده بود موفق باشید
ممنونم از مطالب خوب و آموزنده ای که در این سایت گذاشتید. به نظرم به سایت یار سوم دکتر بیژن نوذری هم سر بزنید مطالب خوبی درباره ی روانشناسی سوگ و مراحل سوگواری به همراه ویس های مخصوص به این مطالب دارد.