بلوغ جسمی و عاطفی برای هر انسانی مرحله سخت انتقال از دوره کودکی به بزرگسالی است. در حین اینکه کودک شما از نظر جسمی و فیزیکی رشد میکند، از نظر اجتماعی، رفتاری و روانی نیز رشد خواهد کرد. به زبان ساده، در این مدت، کودکان به طور طبیعی از خانواده خود دور میشوند و برای برقراری استقلال و فردیت با همسالان خود ارتباط برقرار میکنند. درحالیکه گوشهگیری اجتماعی، خلق و خوی تحریکپذیر و سایر تغییرات رفتاری معمولاً به این مرحله رشد طبیعی نسبت داده میشود، محققان متوجه شدهاند که در برخی موارد، این تغییرات میتواند نشان دهد که بلوغ میتواند باعث افزایش افسردگی در کودک شود. در این مقاله به بررسی تاثیرات روانی که بلوغ میتواند بر نوجوان داشته باشد میپردازیم.
آثار روانی بلوغ
مدتهاست که بلوغ به عنوان یک نقطه برای آغاز مشکلات روانی، عاطفی و رفتاری در نوجوانان شناخته شده است. مشکلات روانی در این دوره شامل: افسردگی، اضطراب، سوء مصرف مواد مخدر و الکل، اختلالات خوردن و آسیب به خود میباشد. قبلا تصور بر این بود که کودکانی که زودتر از همسالان خود به سن بلوغ میرسند (بلوغ زودرس) بیشتر در معرض خطر ابتلا به این مشکلات هستند، زیرا از توانایی کمتری برای مقابله با بلوغ و مشکلات آن برخورداند. اما تحقیقات نشان میدهد که مشکلات و فشارهای اجتماعی و عاطفی در دوران کودکی میتواند باعث تحریک بلوغ زودرس در کودک شود. تحقیقات همچنین نشان میدهد که افرادی که بلوغ زودرس را تجربه میکنند، در کودکی مشکلات و علائم روانی را تجربه کردهاند.
افسردگی در دوران بلوغ
طبق تحقیقات آکادمی پزشکی اطفال آمریکا، تخمین زده شده که ۲درصد از کودکان زیر ۱۰ سال افسردگی را تجربه می کنند. با این وجود، در سنین ۱۰ تا ۱۴ سالگی، میانگین سن بلوغ، میزان افسردگی در کل برای کودکان از ۵درصد به ۸درصد افزایش مییابد.
(نرخ افسردگی در پسران قبل از سن بلوغ بیشتر از دختران است، در حالیکه در دوران بلوغ، افسردگی در دختران دو برابر پسران میشود.)
نشانههای افسردگی در سن بلوغ
در دوارن بلوغ، والدین، معلمان و سایر افراد نزدیک نوجوان باید تمام علائم نوجوان را تحت نظر داشته باشند. خلق و خوی تحریکپذیر و فاصله گرفتن از والدین و تمایل به همزاد پنداری با همسالان از رفتارهای رایج در دوران بلوغ است.
علائم افسردگی در سن بلوغ:
- افکار صدمه به خود
- امتناع از رفتن به مدرسه
- افت تحصیلی
- رفتارهای مخاطره آمیز
- احساس گناه
- گریههای بیدلیل
- از دست دادن علاقه به کارهایی که قبلا از آن لذت میبردند
- نگرانی دائم از مرگ والدین
- اختلالات خواب
- تغییر وزن (چاقی بیش از حد، لاغری بیش از حد)
- خستگی و بیرمقی بیدلیل
- مشکل در تمرکز و توجه
علائم افسردگی در نوجوانان را حتما جدی بگیرید و نسبت به آنها بیتوجه نباشید. خصوصا اگر کودک شما از خودکشی و خودزنی بسیار صحبت میکند.
مطلب بیشتر: علائم افسردگی در نوجوانان
استرس و اضطراب در دوران بلوغ
اضطراب در دوران بلوغ بسیار شایع است و میتواند کیفیت زندگی نوجوان را تحت تاثیر قرار دهد. بدون حمایت مناسب از سوی والدین نوجوانانی که تحت فشار استرس هستند، بیشتر در معرض ابتلا به بیماریهای روانشناختی، مشکلات تحصیلی و مشکلات بهداشتی قرار میگیرند.
از علائم استرس در نوجوانان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- سردرد و شکم درد مداوم
- اختلالات خواب
- مشکلات آموزشی
- عصبی بودن
- بیماریهای جسمی مداوم
- تغییرات منفی در رفتار
- طرز فکر منفی و صحبتهای منفی مانند ” هیچکس مرا دوست ندارد.”
- نگرانی دائم
آسیب رساندن به خود در دوران نوجوانی
یک مطالعه نشان میدهد که خودزنی و آسیب به خود در دوران نوجوانی و سن بلوغ بسیار شایع است. اکثر نوجوانان با گذر از دوران بلوغ و نوجوانی و رشد بیولوژیکی و عاطفی، آسیب رساندن به خودشان را متوقف میکنند. اطلاعات زیر براساس پرسش از نوجوانانی که خودزنی داشتهاند به دست آمده است:
- خودزنی، متداولترین روش نوجوانان برای آسیب رساندن به خود است.
- دومین روش آسیب رساندن به خود در نوجوانان، مسمومیت دارویی است
- از دیگر راههای آسیب رساندن به خود، قرار دادن خود در موقعیتهای خطرناک مانند پریدن ناگهانی در خیابان و پریدن از ارتفاع به طوریکه باعث شکستن جایی از بدن شود.
- ضرب و جرح مانند کوبیدن مشت به دیوار و شکستن و کبودی انگشتان در نتیجه آن و کندن موهای سر
خودآزارای در بین نوجوانان بسیار شایع است و در طی مطالعهای که انجام شد نشان داد ۵ درصد از نوجوانان ۱۵ ساله در بررسی که انجام شد خودآزاری میکنند. این آمار در اواخر سن نوجوانی به ۱.۵ درصد رسید.
دختران نسبت به پسران بیشتر خودزنی میکنند. آمار نشان میدهد که در بین پسران ۱۶ ساله خودزنی ۳.۶ درصد است. درحالیکه این آمار برای دختران ۶.۵ درصد است. روشنترین عامل مرتبط با خودآزاری و پیش بینیکننده بروز آن، مشکلات عاطفی است که با افسردگی و اضطراب همراه است. در نوجوانانی که علائم اضطراب و افسردگی در آنها دیده میشود، خودزنی تا چهار برابر افزایش مییابد. عوامل دیگر مانند مصرف الکل و مواد مخدر (مخصوصا ماریجوانا) میتواند خطر خودزنی را افزایش دهد. تحقیقات دیگر نیز نشان میدهد که شروع فعالیتهای جنسی در سنین کم نیز میتواند با افزایش خودزنی در فرد مرتبط باشد.
مصرف مواد مخدر و الکل در دوران بلوغ
گاهی اوقات والدین فکر میکنند که با داشتن یک صحبت کوتاه درباره اثرات و عوارض مصرف مواد مخدر و الکل وظیفه خود را انجام دادهاند. اما در این باره باید بیشتر با کودکان صحبت کرد.
نوجوان در هر مرحله از بلوغ خود فشارهای عاطفی و اجتماعی بسیاری را متحمل میشود و چیزی که شما چند ماه پیش به او گفتهاید برای زمان حال او فایدهای ندارد. صحبت مداوم در این باره و آموزشهای لازم به آنها بهترین راه برای جلوگیری از مصرف مواد مخدر در دوره بلوغ است.
یکی از جنبههای چالش برانگیز اعتیاد، پیشرونده بودن آن است. علائم هشداردهنده زودرس ممکن است به سختی قابل تشخیص باشد. الگوهای ناسالم در صورت عدم رسیدگی به یک اختلال مصرف مواد که به آن (اختلال سوء مصرف مواد) گفته میشود، تبدیل شود.
زمانیکه از علاقهها و عادتهای پسر یا دختر نوجوان خود آگاه باشید، شناخت علائم هشداردهنده برای شما آسانتر خواهد شد.زیرا آن را احساس خواهید کرد. سعی کنید با فرزند خود رابطه صمیمانه و نزدیکی داشته باشید.
علائم مصرف مواد مخدر در نوجوانان
علائم رفتاری شامل موارد زیر است:
- پرهیز از تماس چشمی
- شکستن مقررات
- بیمسئولیتی
- دائما از والدین درخواست مادی میکند.
- دزدی از والدین و سایر افراد
- قفل در اتاق
- تماسهای مخفیانه
- منزوی شدن
- بهانهگیری (دروغ گفتن)
- نرفتن به مدرسه
- نمرات پایین
- مقاومت در برابر نظم
- از دست دادن دوستان نزدیک
علائم جسمی مصرف مواد مخدر در نوجوانان:
- بهداشت ضعیف
- تغییرات ظاهری منفی
- چشمان خونی
- آبریزش یا خونریزی مکرر بینی
- پارانویا، تحریک پذیری، اضطراب، کج خلقی
- دشوار بودن انجام کارهای روزمره
- پوشیدن لباسهای آستین بلند حتی در فصول گرم سال
- عرق کردن کف دستها
- سردرد مداوم
- صورت متورم و پفی
- خستگی یا فعال بودن مفرط
- تغییرات و نوسانات وزنی شدید
اختلالات خوردن در سن بلوغ
اختلالات خوردن، از جمله بیاشتهایی عصبی، پرخوری عصبی و اختلال پرخوری، اختلالات روانشناختی است که شامل مشکلات شدید در خوردن میباشد. افراد نوجوان مبتلا به کم خوری عصبی اصولا برای اینکه لاغر بمانند (لاغری مفرط)، از خوردن غذا امتناع میکنند. از طرف دیگر فردی که پرخوری عصبی دارد، مکررا در حال خوردن غذاهای مختلف است و بعد از آن سعی میکند با استفراغ و یا داروهای ملین غذا را در بدنش از بین ببرد.
مطلب بیشتر: مشکلات رفتاری و روانی شایع در نوجوانان که نیاز به مراجعه به روانشناس دارند.
متخصصان، اختلالات خوردن را به ترکیبی از عوامل مانند روابط خانوادگی، مشکلات روانی و ژنتیکی مرتبط میدانند. ممکن است فرد در سن بلوغ از اعتماد به نفس کم برخوردار باشد و دائما به لاغری فکر کند.
گاهی اوقات، حضور در یک ورزش مانند باله، ژیمناستیک یا دو و میدانی، نیازمند داشتن اندامی لاغر است، و این میتواند به اختلالات خوردن در نوجوانان دامن بزند.
در یک مطالعه، محققان بیاشتهایی را با وسواس به کمال گرایی، نگرانی از اشتباهات، استانداردهای بالای شخصی و انتظارات و انتقاد والدین مرتبط دانستند.
علائم اختلالات خوردن در نوجوانان:
- نخوردن بیشتر وعدههای غذایی
- عادات غذایی غیرمعمول (مانند خوردن کالری زیاد در یک وعده یا حذف وعدههای غذایی)
- تغییرات وزنی شدید
- دائما وزن کردن خود
- بیخوابی (INSOMNIA)
- یبوست دائم
- خشکی پوست یا راش پوستی
- پوسیدگی دندان
- فرسایش مینای دندان در اثر خوردن شیرینی زیاد
- ریزش مو و مشکلات ناخن
- ورزش بیش از حد
نوجوانان در سن بلوغ با داشتن این اختلال ممکن است از دوستان کناره بگیرند و نسبت به انتقادها بیش از حد حساس شوند. این مشکل زمانی بوجود می آید که والدین از این علائم آگاه نباشند زیرا نوجوان آنها را پنهان نگه میدارد. اختلالات دیگر مانند تراما، احساس ناامنی ، افسردگی یا اعتماد به نفس پایین ممکن است خطر ابتلا به اختلال خوردن را افزایش دهد.
در دوره بلوغ داشتن یک روانشناس بسیار الزامی است. سعی کنید در این دوران فرزند خود را تحت نظر روانشناس قرار دهید. رواندرمانی و مشاوره در این دوران میتواند خطرات روانی ناشی از این دوره را به حداقل برساند.
منابع:
پرسش و پاسخ
من دخترم و ۱۴ سالمه. میخوام یه چندتا چیز به والدین بگم تا بتونن به فرزندشون کمک کنن و درکشون کنن. ببینید من خودم تو دوره ی بلوغم بعضی اوقات بی دلیل یا سر چیزای کوچیک عصبی میشم و میرم اتاقم درم میبندم و فقط به یه جا خیره میشم تا اروم شم و ترجیح میدم اونموقع با کسی صحبت نکنم و ترجیح میدم همش والدینم ازم سوال نپرسن که چی شده اونموقع بدتر میشم. ولی بعد اینکه اروم شدم خودم میرم پیش مامان بابام و باهاشون خوب هم رفتار میکنم من فقط به یکم زمان اونم تنها احتیاج دارم تا درست شم. اگر دیدین دخترتون یا پسرتون پرخاشگری میکنن یا ناراحتن فقط بزارین برن با خودشون خلوت کنن. بعدش خودشون میان بیرون لطفا ازشون اینقدر سوال نپرسید که چیشده اینا. یا چرا درتو بستی (مابه حریم شخصی احتیاج داریم) اگه دیدین یکم طولانی شد برین در اتاق رو بزنید و خیلی با محبت ازشون بپرسین آیا مشکلی پیش اومده؟ میتونم کمکت کنم؟ سعی کنید واسشون چیزی که دوست دارن بخورن رو بدین تو اون زمان. و اینکه حس صمیمیت رو بین خودتون و فرزندتون بوجود بیارین بهش اطمینان بدید که هر اتفاقیم بیوفته پشتشون هستین. لطفا اگه اشتباهی کرد بچتون سریع عصبانی نشین چون اونموقع باعث میشه ازتون خیلی چیزا رو مخفی کنن. من خودم چند ماه پیش یسری مشکلاتی داشتم و نمیتونستم به مامان بابام بگم چون میدونستم قراره دعوام کنن و همشم به خاطر اینکه اون حس صمیمیت رو باهاشون ندارم. ولی خودم مشکلم رو حل کردم و همه چی به روال عادی برگشت اما ای کاش میتونستم بهشون بگم تا ارومم میکردن.
پس لطفا یکمی فرزندتون رو درک کنید اونموقع نوجوون سالم تری خواهید داشت.
سلام، ممنونم از اینکه تجربهتو به اشتراک گذاشتی و امیدوارم همه والدین این متن رو بخونن تا از نگاه نوجوان بهتر موضوع رو ببینن، امیدوارم بتونی اون رابطه و حس صمیمیتی که میخوای رو با خانوادت ایجاد کنی. برای والدینی که این متن رو میخونن هم عرض کنم نظرات و پیشنهادات دوستمون کاملا صحیح هست و خوبه که چند بار بخونیدش تا فرزندانتون رو بهتر درک کنید.
سلام من دختر ۱۲ساله هستم چند وقته بیشتر این علائم رو دارم
من بخاطر زندگیم نزدیک بود خود کشی کنم نمیدونم هی دلم میخواد گریه کنم درسم خوبه زیاد میل به غذا ندارم بعضی موقع بی دلیل اعصابم از دست والدینم بهم میریزه و باهاشون رفتار بدی میکنم زیاد نمیخوابم از زندگی ناامیدم دیگه حوصله ی چیزی رو ندارم من باید چیکار کنم
سلام، به اطلاعات بیشتری نیاز هست، به نظرم بهترین کار مراجعه به روانشناس نوجوانه تا بتونی بهتر چالش هاتو بشناسی و مدیریت کنی. به علاوه به سبک زندگیت نگاه بنداز ببین کنار درس خوب، تفریح خوب، روابط خوب، خواب خوب و در کل تعادل منصفانهای داری؟ با توضیحاتی که دادی به نظرم بهتره این حوزهها رو بررسی کنی و در کنارش روی مهارتهای هیجانی و حل مساله کار کنی.
امان از دست نوجوانی که از کودکی والدینش را عاسی کرده ترسو بدغذا تنبل حرف گوش نکن خود مختار میشه کتاب معرفی کنید برای دوره نوجوانی چکار کنم
سلام، وقتی از بچگی تا الان همچنان با این مسائل درگیر هستید و نتیجه ای نگرفتید به نظر میاد بهتره تو شیوه تعاملتون با فرزندتون بازنگری کلی کنید و احتمالا میزان تلاشتون برای کنترل فرزندتونو کاهش بدید و روی کیفیت رابطتون بیشتر کار کنید، مراجعه به روانشناس نوجوان خیلی میتونه به شما کمک کنه به علاوه کتاب تربیت سالم نوجوان در این زمینه خیلی خوبه.
سلام
من ۱۶ سالمه
در هر شرایطی شروع به عصبی شدن میکنم و بعضی مواقع با والدین خود بد رفتار میکنم و در خواب خود مشکل دارم نزدیک دو سال پیش بود که زیاد میخوابیدم الان کم خوابی در من رخ داده
و اشتها کم دارم در حال که مامان من اکثرا غذایی که دوست دارم را میپزد
ولی در درس هایم مشکل نیست شاگرد زرنگی هستم و کلاس های اشافی هم میروم
بعضی مواقع حتی با خواهرم هم دعوا میکنم
به آینده نا امید هستم
و خیلی نسبت به قبل مغرور شدم و پرخاشگری هم دارم ولی خیلی کم
حتی به روانشناس هم رفتیم گفت که به علت ناردستی چرخه خواب و تغذیه تو هست و آن هم به سبب بلوغ سن توست و به مرور زمان خوب تر میشه
الان همه مشکلات من حل شد ولی هنوز کم خوابی رفع نشده است
ساعت دیر شب دوازده میخوابم و صبح زود شش یا پنج و نیم بیدار میشم
علت کم خوابی را میشه مطرح کنید لطفا
آیا من افسرده شدم
به پزشک مراجعه کنم
سلام اگه همه مسائل حل شده یعنی الان رفتارهای هیجانی شدید و از کوره در رفتن نداری، ناامیدی، پرخاشگری و … همه برطرف شده و فقط کم خوابی ولی طی روز نیاز به خواب احساس نمیکنی و سرحال هستی، احساس تنش و اضطراب نداری خوب مشکلی نیست اما به نظرم میاد استرس و اضطرابت زیاده و این میتونه عامل کم خوابی باشه و بهتره با مراجعه به روانشناس نوجوان هم سبک زندگیتو بررسی کنی که آیا تعادل خوبی داری، همونقدر که اوضاع درس خوبه اوضاع روابط و تفریحاتت هم خوبه؟ هم روی مهارتهای مدیریت هیجان و حل مساله کار کنی، اونموقع خواب بهتری هم خواهی داشت.
سلام من دخترم ۱۴ سالمه به خاطر مشکلات وحشتناک زندهگیم دشار افسرده گی و تمایل به خودکشی شدم همیشه از درون عصبیه ام حتی به کشتن ادما که ازشون بدم میاد هم فکر کردم و امتحان کردم اما به خاطر خانوادم نتونستم همه اینا بخاطر اینه که از بچه گی یه پدر خیلی بد داشتم و حتی وقتی ۱۲ سالم بود پدرم رو با معشوقش داخل اتاق دیدم واقعا وحشتناک بود وتوی همون سال پریود شدم مامانم با پدر تا ۲ سال جنگ داشتن واقعن وقتی به یاد اون دعواها میفتم دلم برای خودم میسوزه حالا از پدرم جدا زنده گی میکنم و مامادم دچار بیماری عصبی شده من یه خواهر کوچیک ۸ ساله و یه برادر ۱۳ ساله دارم و از هیچکدومشون انتظار درک شدن ندارم چون همه شون مشکلات خودشون را دارن و من افسرده گیم رو ازشون مخفی میکنم تازه گی ها عاشق پسر ۱۳ ساله همسایه مون شدم اما وقتی اون تصویر یادم میاد مغز و قلبم میجنگن و همیشه مغزم برنده میشه اما قلبم هیچوقت تسلیم نمیشه سعی کردم برم تراپی اما حس میکنم هیچکس نمیتونه منو درک کنه از ۱۲ ساله گیم تا الان تسمیم گرفتم مثل پسرا رفتار کنم چون از دختر بودنم متنفرم علایق دخترانه دیگه ندارم همه چیزم دارک شده اما پیش همه میخندم این خنده ها از چاقو خوردن هم بیشتر درد دارهاز همه ادما متنفرم دیگه همه رو کثیف میبینم تو مغزم جنگه دوستی هم ندارم تا درکم کنه لطفا بگین چیکار کنم تا از این وضع نجات پیدا کنم
سلام، معلومه تجربههایی که داشتی خیلی دردناک بوده و الان با کلی تعارض و خشم دست و پنجه نرم میکنی، اینکه تو این شرایط نخوای خم به ابروت بیاریو طوری رفتار کنی که همه چیز خوبه اوضاع رو سخت تر هم میکنه باعث میشه آروم آروم یه دیوار قطور دور خودت بکشی و به کسی فرصت و اجازه ندی درکت کنه و چالشهاتو واقعا بشناسه، پیشنهاد میکنم به روانشناس نوجوان مراجعه کن، قرا نیست دقیقا تو رو درک کنه تا بتونه بهت کمک کنه همین که بدون قضاوت بتونه به حرفات گوش کنه و کمکت کنه برای خروج از این شرایط راه مناسبی رو طراحی کنی همراهت باشه تو تمرین تغییر بهبود کافیه. بالاخره میتونی کسی رو پیدا کنی که هم تخصص کافی داشته باشه هم بتونی آروم آروم باهاش ارتباط بگیری. یه پیسنهادم این که آروم آروم از این پوسته اجتناب بیا بیرون و سعی کن قدم به قدم با اطرافیانت صمیمیتر و نزدیک تر بشی، به عزیزانت این شانسو بده که کنارت باشن و درکت کنن.
من یک دختر۱۰ساله هستم و خیلی استرس دارم،خیلی هم احساس گناه می کنم و دوست دارم دائم آرایش کنم…سینه هام هم تقریبا در اومده موی زائد هم کمی دارم اختلال خواب هم دارم چی کارنم؟لطفا راهنمایی کنید
سلام، اول از همه بهت تبریک میگم که داری طبیعی رشد میکنی یعد هم اطلاعاتت رو در زمینه بلوغ و نوجوانی بالا ببر تا هم بتونی خودت رو بهتر بشناسی و مدیریت کنی هم تو این مسیر بتونی خواسته هات رو برای همراهی به نزدیکانت بهتر منتقل کنی، کمی اختلال خواب مشکلی نیست و اغلب طبیعیه، همینطور نوسان خلقی و اضطراب، با یاد گرفتن مهارتهای مدیریت هیجان و حل مساله میتونی راحت از پسشون بر بیای. مراجعه به روانشناس نوجوان تو طی سالم این مسیر و اینکه خیالت راحت بشه روند طبیعیه یا چالش نیازمند رسیدگی خیلی موثر خواهد بود.
من یک دختر ۱۳ ساله هستم که استرس دارم و یک کوچولو از مدرسه بدم میاد و سینه ای بزرگ دارم میخوام بببنم اینها که میگم علائم بلوغ هست یا نه
سلام، بله جز علائم هست ولی بهتره به حال خودشون رهاشون نکنی و با یادگرفتن و تمرین مهارتهای ارتباط موثر، مدیریت هیجان و حل مساله میتونی بهتر مدیریتشون کنی.
سلام پسر سیزده سال و سه ماهه دارم که هنوز از نظر رشدی و قدی بزرگ نشده ولی خیلی با من پرخاشگری میکنه و حرفهای نامربوط و زشت میزنه و بی احترامی میکنه ، جوری که احساس میکنم از من بدش میاد ولی رابطش با پدرش خیلی خوبه ، درسهاشم اصلا نمیخونه و با هم دعوامون میشه ، نمیدونم باهاش چکار کنم
سلام، به نظر میرسه به خاطر نگرانیهاتون مخصوصا درسی زیاد سعی میکنید کنترلش کنید و قانعش کنید درس بخونه یا کارهایی انجام بده و این به کیفیت رابطتون صدمه زده، بهتره به روانشناس نوجوان مراجعه کنید و با بررسی دقیقتر رابتطون و یادگیری مهارتهای موثرتر، روی بهبود رابطه کار کنید تا این چالشها حل بشه.
سلام پسر ۱۵ ساله دارم از ۵ماه قبل تغییر ناگهانی خلقی پیداکرده عصبس مزاج گوشه گیر وپرخاشگری ونگاههای زیر چشمی ترسناک از قول اطرافیان دارد هرجه صدایش کنی جواب نمیدهد مگر به زور یک کلمه ار دهانش بیرون بکشیم درحال که قبل این زمان خیلی سر حال وشاد وسر زنده بود.
نمیدانم چکار کنم راهنمایی بفرمایید
سلام، بهتره به روانشناس نوجوان مراجعه کنید (بدون حضور فرزندتون) تا با بررسی دقیق مساله روشنتر بشه و بتونید راهکار مناسبی اتخاذ و اجرا کنید.
سلام
من ۱۴ سالمه و درگیری ذهنی شدید دارم
طوری که انگار یک نفر در ذهن منه و با من کل کل میکنه
چه کار کنم خوب شه
سلام، خیلی از ما موقع فکر کردن به دغدغه هامون به جای شناسایی و حل مساله درگیر طوفان فکر و گفتگوی درونی بی ثمر میشیم و با ارتقای مهارتهای مدیریت هیجان و حل مساله میتونی این مساله رو حل کنی و به جای طوفان فکری با تمرکز بیشتری روی مساله و شیوه حلش، هدفمند فکر کنی. به نظر خوبه از روانشناس نوجوان کمک بگیری.
منیک دختر ۱۳ ساله هستم
و تمام علائم افسردگی و استرس را دارمچی کار کنم؟
سلام، به اطلاعات بیشتری نیاز هست، بهترین کار مراجعه به روانشناس نوجوان هست تا با بررسی دقیقتر کمکت کنه راه حل مناسب رو طراحی و تمرین کنی.
سلام من یک پسره ۱۵ساله هستم افکار منفی دارم نمیدونم چیکار کنم مثلا چند هفته خوبم چند هفته حالم بده میخوام دیگه سمت افکار منفی نرم راهنمایی میخوام
سلام، این نوسانات اگه خیلی شدید نباشه و اختلال جدی تو زندگیت ایجاد نکنه طبیعی هست ولی اگه خیلی شدیده بهتره به روانشناس نوجوان مراجعه کنی. همین که میخوای از یه چیز طبیعی یعنی گاهی داشتن افکار منفی جلوگیری کنی خودش میتونه عامل تداوم این مساله باشه، بهتره به جاش بعد از تایید اینکه من الان فکری دارم که خیلی خوشایند نیست به شیوه حل مساله عمل کنی، یعنی از خودت بپرسی محتوای این فکر چیه؟ مشکل دقیقا چیه و تعریفش کنی. برای راه حلهایی رو طراحی و مناسب ترین رو انتخاب و اجرا کنی و باز بررسی کنی مساله حل شد یا نه، اگر شد که عالی اگر نه مجدد بررسی کن.
سلام من پسر ۱۴ ساله ای دارم چند روزی هست دو هفته ای از مدرسه رفتنش که میگذره میگه مامان یگ فکر تو سرم میاد همش میگه مدرسه نرم .درس نخونم .استرس داره میشه راهنمایی کنید لطفا
سلام، باول از همه بهش توصیه یا نصیحت در مورد مدرسه رفتن و فواید و ضرورتش نکنید، اول از همه باهاش همدلی کنید و بگید معلومه چیزی درباره مدرسه تو رو اذیت یا ناراحت کرده، میتونی فکر کنی و بهم بگی مساله کجاست؟ اگه بهم بگی میتونیم با کمک هم راه حل مناسبی پیدا کنیم، بهش فرصت بدید تا فکر کنه و بتونه با خیال راحت دغدغه هاشو با شما درمیون بذاره، وقتی از متحوای استرسش آگاه بشبد یا میتونید خودتون در حل اون مساله کمک کنید یا از روانشناس و متخصص کمک بگیرید.
سلام.
من یک پسر ۱۵ساله دارم که ی چند وقتیه رفتارش عوض شده.
چند تا از علائمی که برای مصرف مواد گفته بودید رو داره(مثلا تماس های مخفیانه،پرهیز از رابطه ی چشمی،قفل کردن در اتاقش،به شدت دروغ گفتن و نمرات پایینش).یعنی حتما داره چیزی مصرف میکنه؟/من به پسرم خیلی نزدیک بودم
و بابت هیچی باهاش بحث نمیکردم اون همیشه همه چیو بهم میگفت.حالا ۲هفتس رفتارش عوض شده از منم دوری میکنه.باید چیکار کنم من؟
سلام، خیر این موارد قطعا به معنی مصرف مواد نیست و میتونه علتهای دیگه ای داشته باشه، اول از همه سعی کنید در هر فرصتی همون رابطه خوبی که داشتید رو بازسازی و تقویت کنید ولی بدون اصرار به اینکه با شما بیشتر وقت بگذرونه. ازش بخواید تو زمان مناسبی با هم صحبت کنید و قرار بذارید و سر موقع بهش توضیح بدید که چقدر براتون عزیزه و دوستش دارید، تو هفتههای اخیر به نظرتون تغییر کرده و از هم دورتر شدید (البته بدون قضاوت و پیش داروی فقط تغییرات رو توصیف کنید) بهش بگید اگر مشکلی هست میتونه با شما در میون بذاره و کنارش هستید و اینکه دلتون میخواد باز هم مثل قبل با هم صمیمی باشید، فرصت بدید روی حرفهاتون فکر کنه و ببینید چی جواب میده، اگه اوضاع بهتر نشد خودتون به روانشناس نوجوان مراجعه کنید تا دقیقتر مساله رو بررسی و اقدام موثرتری کنید.
ممنون از اطلاعات خوبتون موفق باشید
مطلب مفیدی بود ممنون